سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/9/11
1:53 عصر

ای کسانی که ایمان آورده اید ، ایمان بیاورید .

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه شب موضوع برنامه «طرحی برای فردا » این بود : جزمیات جهان شکستنی است شاید دیده باشی شاید هم نه به عادت دانشجویی یادداشتی از این سخنرانی برداشتم که می گذارمش . توضیح و تفسیر بماند برای بعد اگر فرصت و مجالی بود .

نکاتی از سخنرانی دکتر رحیم پور ازغدی در جمع دانشجویان داشکده امام حسین (ع):

- زمان جنگ هیچ کس در سپاه درجه نداشت . مهم شایستگی و خطر پذیری و صداقتی بود که از خود نشان می دادند . بچه هایی که در جنگ فرمانده می شدند ، فرماندهان حقیقی بودند . در عین حال اینکه رفتار فرماندهی داشتند ، رفتاری کاملا متواضعانه و برادرانه با نیروها داشتند و این روح انقلاب بود . اطاعت پذیری بود روح برادری هم بود .

- در دوران جنگ سپاه و بسیج بدور از تمام قواعد پذیرفته شده ی جهانی جنگید . موفق هم جنگید .

- سپاه از نظر علمی خیلی پیشرفت کرده ولی یک خطر آن را تهدید می کند ؛اینکه تبدیل به یک نیروی کلاسیک نظامی بدور از روح بسیجیانه شود . قدرت و معرفت در کنار هم پاسخ می دهد - و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه شامل تمام قدرتهاست از قدرت نظامی گرفته تا قدرت علمی

- امروز تمام مجامع علمی بشر چشمشان به اینجاست دوستانه یا دشمنانه می پرسند ایران انقلاب اسلامی تشیع .

- امروز یکعده بسته های علمی تولید شده در غرب و اروپا مصرف می شود . هر کس عین این بسته صحبت کند ولو استدلالی نداشته باشد علمی است ! و هر کس ضد اینها صحبت کند ولو استدلال داشته باشد می گویند ایدئولوژیک و غیر علمی است . نیاز امروز ما این است کهع یک شالوده شکنی جهانی توسط شما ها البته بعد از مدتی کسب علم انجام گیرد . -وضعیت اینها مانند آن پادشاه است .شما باید مانند آن پسر بچه نشان دهید که لباسش بی لباسی است.انقلاب ما تا اندازه در زمینه سیاسی این کار راکرده ولی از لحاظ علمی انجام نشده و این کار از دانشجویان مسلمان ، منطقی و علمی بر می آید .

- تا بیست سال پیش همین بیش از نصفی از دنیا در دانشگاه های خود پیز هایی را با عنوان بدیهیات به صورت سوسیالیستی و کمونیستی تدریس می کردند . از رمان گرفته تا سیاست . هیچ کس در اینها نمی توانست تردید کند و میگفتند این مقاومت مذبوحانه ای است در برابر علم !. و امروز در یک سمینار علمی در مسکو ، یکنفرشان حاضر نشد آن معلومات را تکرار کند و همه چرندیات امروز را تکرار می کردند . آنچه آنروز محکات بود شده مزخرفات و آنچه آنروز مزخرفات بود شده محکمات .

- البته هر گروهی حرف حساب و منطقی هم دارد ولی مزخرفات هم به اسم محکمات دارند . این هژمونی هم مانند سوسیالیسم شکستنی است

اما راه حل :

- باید در عرصه های علوم اجتماعی یک عده روشنفکر شجاع پیدا شوند . یکی دو بار هو می شویم ولی بعد حرفهای ما را می پذیرند . این تجربه شخصی من است.

-آنها ساکت ننشسته اند کار می کنند زحمت می کشند و البته خود را بیش از اندازه هم باور کرده اند ولی این طرف ما روزی چند ساعت مطالعه می کنیم ؟ هر چه مطالعه می کنید و کار می کنید باید دو برابرش کنید . حوزه و دانشگاه ما تنبل است . حتی در مسائل فنی و پزشکی فعالیم ولی در علوم اجتماعی و انسانی عقبیم همش ترجمه و کپی برداری می کنیم .

-ما برای انتقال مفاهیم هنوز رسانه خوبی نداریم ولی اگر داشتیم هم محصولی برای عرضه نداشتیم . امروز ما مواد اولیه فراوان داریم باید جوانان خوشفکر و منطقی ما تلاش کنند زحمت بکشد خستگی بکشند تا محصول تولید کنند ...

در پناه حق باشید


86/9/7
7:8 عصر

حج در نگاه بی نگاه

بدست شروق (z_m) در دسته روزمرگی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چند سال پیش در بین نوار های قدیمی شعری پیدا کردم از یک جانباز نابینا در وصف بقیع .

هر بار که میشنیدمش حالم جور دیگری می شد یک حس عجیب ، چیزی بین غبطه و دلسوزی ، چیزی که قابل وصف نیست ...

دیدم هفته بسیج است و موسم حج هم نزدیک . گفتم بگذارمش تا دیگران هم حالی ببرند ...

خلاصه اینکه اگر این روز ها گذارتان به بقیع افتاد به یاد آن جانباز و دوستان همدردش هم باشید

اگر هم کرمتان رسید برای ما هم دعایی بکنید

************

دلم بشکسته از اندوه بسیار

من هستم یادگار سبز ایثار

کنون جانباز آیین خدایم

غریبی آشنا از کربلایم

دلم از هجر تو هر لحظه می سوخت

 وجودم سر به سر از داغت افروخت

وجودم با دل و جانت عجین است

به یادت تا ابد قلبم حزین است

دوچشمم گرچه گشته تیره و تار

ولی قلبم بود از نور سرشار

به چشم دل ببینم زخم رویت

پریشان از جفا رخسار و مویت

نه نهری در تو جاری نی گلابی

نه نخلی سایبان نی قطره آبی

زمینت خشک و بی بر طفره گون است

دلت ای ارض ایمان خون خون است

چرا نامردمی بر تو روا شد

به قلبت اینچنین زخم جفا شد

حریمت تا ابد خاک بلند است

که بر اهل نظر این جلوه پند است

در اطرافت سراسر جشن نور است

پر از مستی و شادی و غرور است

همه جا روشن و تو سرد و خاموش

زخاطر رفته ای گشتی فراموش

دریغ از سوسوی نور چراغی

دریغ از شاغه خشک نباتی

در لطفت به روی من ببسته

سرم از غم به دیوارت شکسته

از این غصه همی باید بمیرم

که کی خاکت به روی دیده بینم

منم مهمان تو آغوش بگشا

دمی بر من نظر کن جان زهرا

ندارم هدیه ای جز اشک دیده

به جز آه و دل در خون تپیده

بقیعا جمله ما مجروح عشقیم

سفیر کربلا مذبوح عشقیم

دل از دنیا و ما فیها بریدیدم

غمین بر پای دیوارت خزیدیم

چو مرغی عاشقانه پر گشودیم

به کویت دلشکسته رو نمودیم

به پای دل رسیدیم زار و شیدا

برای دیدن گلهای زهرا

رسیدیم تا درون گلشن نمایین

چراغ از اشک دل روشن نماییم

رسیدیم بر مزار اهل باقی

همه ما تشنه دیدار ساقی

چو مرغان حرم بی خانه ایم ما

همه بی دانه و بی لانه ایم ما

کنون بگشای در ای روح افلاک

گریبان صبوری داده ایم چاک

بگرییم تا ابد چون شمع سوزان

بنالیم همچو مرغی نوحه گویان

به شبها جز چراغ اشک زهرا

نمی باشد چراغی دیگر اینجا

چرا این غصه پایانی ندارد

غریبی هم خدا اندازه دارد

در آن سو خاکها رفته به افلاک

در این سو خاک ها افتاده بر خاک

در آن سو زشتخویان غرق نورند

در این سو شمعها هم سوت و کورند

نگیر از ما الهی این صفا را

صفای عشق اهل مصطفی را

 

در پناه حق باشید


86/9/2
12:9 عصر

مناظره در آیین رضوی

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یک آسمان کبوتر دل در هوای تو

                                      پر می زند برای تو

                                                                آری برای تو

با یک روز تاخیر میلاد ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و السلام را به همه شما دوستان خوبم تبریک عرض می‏کنم .

*********************************************

عصر، عصر گفتمان است و تفاهم و هر کس را که می بینی ادعای روشن اندیشی و دوری از تعصب دارد . ولی معلوم نیست ،چرا به تالارهای گفتمان و چت روم ها و حتی جمع های دوستانه خودمان هم که سر می زنی ، با وجود تمام این ادعا ها ، همه جا بوی تعصب و لجبازی میشنوی . شاید به خاطر اینکه الگوی گفتگو مناظره ما شیوه های مدون غربی است که به جای آیین انصاف و منطق به ما ادا و ژست روشن اندیشی آموزش می دهند . مهم نیست که بر حق باشی یا نه .مهم این است که چگونه مغالطه کنی تا طرفت را مغلوب کنی! از این دیدگاه مناظره جنگی است که تو باید پیروز میدانش باشی . حق و انصاف و منطق هم واژه های قشنگی هستند که جنگ تو را می زیبند و دیگران را به سمت تومی فریبند . آخر دراین جنگ پیروزی به معنای مجاب کردن همپیکارت نیست ،پیروزی موافق طرفدار کردن جمع با نظر توست ...و همین می شود که پای مناظره ها که می نشینی احساس میکنی که همه گوش ها را بسته اند و هر کس حرف خود را می زند ...
اما اگر صفحات تاریخ را ورق بزنی ، روزگاری را می بینی که مردانی از جنس نور به شیوه خودشان مناظره هایی را اداره می کردند که دشمنان خونین را مریدان جان برکف می کرد . عجیب اینجاست که ما نیز خود را پیرو آنان می دانیم و دریغ و افسوس که این پیروی بیشتر در نام است تا در عمل
...
بد نیست به بهانه چنین مناسبت هایی هم که شده گاهی سری به تاریخمان بزنیم و کمی یاد بگیریم که مثل آنان باشیم . اگر سری به این مناظره ها زده باشی دو اصل اساسی را پیدا می کنی که رعایت همین دو اصل برای دنیا و آخرتمان کافی است :

1- امام از حیث علم کامل سخن می گفت . از چیزی که خود بوجودش شکی نداشت و چون آفتاب روشنی حقیقتش را دریافته بود . فکر کن که تو کوهی را در برابرت به عینه ببینی دیگر از انکار آن واهمه ای نخواهی داشت چه هر کس سخن از انکار و رد آن زند یک اشارت کافی است تا دیدگانش را به نور کوه مجلی کنی . عینیت حقیقت در نزد امامان ما اینچنین بود .

مشکل ما این است که بحث بر سر چیزی می کنیم که خود هنوز به عینه آن را نپذیرفته ایم و وقتی دلیلی بر رد آن می شنویم بر افروخته می شویم چرا که جوابی نداریم و احساس شکست می کنیم

اما در حالات امام هشتم آمده است که پیش از شروع مناظره می فرمود : ای قوم اگر در بین شما حتی یک تن هست که اسلام را قبول ندارد و خودش تمایل دارد که سوال کند ، از هر چه که می خواهد بدون هیچ ترس و بیمی بپرسد .

و باز می فرمود: کسی از سوال می ترسد که جوابی ندار !

حتی آمده است که گاهی شخص مناظره کننده اظهار عجز می کرد و امام می فرمود :نه ، تو هنوز می توانی فلان ایراد را بگیری ! شخص کمی فکر می کرد و می گفت : بله همین که شما گفتید . و امام پاسخ ایراد خودساخته اش را هم بیان می فرمود . آنقدر پیش می رفت که دیگر هیچ کس را یارای بیان شبهه و شاعبه ای نبود .

و ما چقدر به ایمانمان و علممان تسلط داریم ؟!!! با یکی از دوستان بحثی داشتم .کار بالا گرفت در جوابم گفت هر چه بخواهی ایراد بگیری فلان دانشمند پاسخت را می دهد . در کتابهایش تمام شبهه ها را پاسخ داده است . پرسیدم چند تایش را خودت بگو .گفت من که نخوانده ام ولی مطمئنم که تمام شبهه ها را پاسخ داده !!!خیلی وقاژت ها علم ما به یک مسئله در همین حد است و عجیب اینجاست که سرسختانه دفاع هم می کنیم .

2.اما اصل دوم ،  هدف آنها از مناظره است .آنها مناظره می کردند تا دلهای نا آرام و بدور از حقیقت را به نور حقیقت آرام گردانند . نه اینکه خودی نشان دهند یا حمد و تمجید دیگران را بر انگیزند و یا اینکه طرف مقابل را خورد و حقیر کنند .

در مناظره های امام هشتم آمده است که در جایی احساس می کند که طرف آماده پذیرش است اما در جلوی جمع تحقیر می شود .در اینجا حضرت از دیگران می خواهد که مجلس را خالی کنند .

در جایی دیگر هنگام مناظره صدای اذان بلند می شود امام می گوید : وقت نماز است .عمران _شخص مناظره کننده _ می گوید سیدی بحث را قطع نکن . فقد رقَّ قلبی . دلم نرم شده است . حضرت می فرماید : نماز می خوانیم و بر می گردیم .
یعنی هدف پیروز شدن بر تو نیست بلکه هدفی داریم که این بحث در حاشیه آن است و آن هم رضای خداست .
و ما پیروان امروزِ آنان تا پاسی از شب را پای مناظره ،‏که چه عرض کنم مغالطه! می نشینیم و نماز صبحمان را قضا می خوانیم ( اگر بخوانیم ) و تازه به خیال خودمان مبلغ راه الهی هم هستیم .
یا در بحثمان آنجا که کم می آوریم برای کوبیدن طرف به به هیچ چیز  رحم نمی کنیم و شاید آخرین چیزی که مد نظرمان باشد ( اگر باشد ) کرامت طرف مقابل است ...
حرف و گله در این باره بسیار است و می دانم که کمتر کسی حاضر می شود این همه را بخواند .
مخلص کلام اینکه برای بیرون کشیدن کتاب های گرد و خاک گرفته از گوشه کتابخانه ها لازم نیست که حتما طلبه یا دانشجوی علوم اسلامی باشی . پیرو و شیعه بودن هزینه دارد و هزینه اش هم پای درس آن بزرگواران نشستن است
...

در پناه حق باشید

**********************

پی نوشت : بعضی از نکات و مثال ها ی مطرح شده ، از سخنرانی دکتر رحیم پور ازغدی در همین باب برداشت شده است.


86/8/21
12:12 عصر

روزتان مبارک

بدست شروق (z_m) در دسته روزمرگی

 بسم الله الحمن الرحیم

می‏خواستم هر طور شده در باره امروز چیزی نوشته باشم .اما آنقدر حرف و موضوع زیاد بود که یا  قلم را توان نوشتن نبود و یا اگر هم بود دیگران نوشته بودند .
پس می‏ماند یک تبریک به تمام دختران پاک و مسلمان این کره خاکی:

روزتان مبارک
در حفظ هویت خود ثابت قدم باشید .
تقدیم به تمام دختران پاک و مسلمان


86/8/20
9:0 صبح

امانتش کجاست ؟

بدست شروق (z_m) در دسته روزمرگی

بسم رب الشهدا و صدیقین

 

شبی آرام رفتی و گره از عقده ام وا شد

                                      نگاهی خیس بر درگاه ماند و کوچه تنها شد

                                                                             پدر گفتا که یوسف بر نمی گردد

                                                                                                    و مادر سالها دلواپس امروز و فردا شد ...

هنوز صدایش را می شنوم خانمی که بی تاب  در میان تابوت ها می گشت و با گریه می گفت :  برادرم کجایی ؟ کجا دنبالت بگردم . داداشی مادر هم رفت و نتونست ببینتت ...

او می گفت و جمعیت اشک می ریخت و من فکر می کردم که اگر بیاید آیا تاب نگاهش را خواهیم داشت . نگاهی که سراغ امانتش را می‏گیرد...

 

آن روز همه حالی دیگر داشتند


<   <<   26   27   28   29   30   >>   >