سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/6/16
12:42 عصر

چقدر عوض شده ایم !

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم الله الحق
امروز یه جایی تو اینترنت خوندم که صاحب یکی از این سایت هایی که از شیر مرغ تا جون آدمیزاده(اسم سایت محفوظ است !) موقع خواستگاری به زنش گفته بود :

"من کاملا اهل اینترنت و کامپیوتر هستم و اینها جزء جدایی ناپذیر زندگی من هستند و شاید به خاطرشون تن به زندان و دردسرهای بزرگتر هم بدهم آیا می پذیرید؟"

یاد صحبت هایی که خیلی شهدا با همسرانشون روز خواستگاری می کردن افتادم :
" تو این راهی که ما شروع کردیم اسارت هست جانبازی هست شهادت هست آیا می پذیرید؟"

دیدم چقدر عوض شدیم
ای کاش ...




87/5/22
3:38 عصر

به سوی کمال

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری


بسم الله الهادی


آیا وقت آن نرسیده که پیله های مادی را بشکافیم و به سوی او پرواز کنیم ؟
 "طرح به سوی کمال "


87/5/8
5:56 عصر

بخوان دوباره محمد ، بخوان به نام خدا

بدست شروق (z_m) در دسته

 از روزی که خداوند قصد کرد خلیفه ای در زمین سرد بنشاند بارها کلمات خود را در گوش بندگان پاکش خواند. از آدم ابوالبشر تا محمد مصطفی (ص) خاتم الانبیا. هر بار به شیوه ای و به گفتاری نو.کلمات یکی بود .نور بود و روشنایی و دعوت به پاکی و نیکی و بندگی ...

و محمد آخرین فرستاده خدا بود .پیام آور تمام خوبی ها برای تمام نسل بشر.آمده بود تا حرف آخر را بزند.آمده بود تا بگوید به سوی خدا باز گردید و در این راه آنقدر بندگی کرد که اسوه ای شد برای تمام انسان ها.

از همه مردم بخشنده تر بود، کسى از او چیزى نمى خواست مگر این که به او مى داد. به دست خویش کفشش را وصله مى زد و جامه اش را مى دوخت و در امور خانه به خانواده خود خدمت مى کرد و با همسران گوشت خرد مى کرد. از همه کس با حیاتر بود، به چهره کسى خیره نمى شد و دعوت آزاده و برده را مى پذیرفت . و هدیه را قبول مى کرد اگر چه یک جرعه شیر بود و در برابر آن هدیه مى داد.

و در پاسخ دادن به سخن کنیز و فرد تهى دست تکبر نمى ورزید. براى پروردگار خشمگین مى شد، نه براى خود. حق را اجرا مى کرد اگر چه به زیان خود یا اصحابش تمام مى شد. از طرف گروهى از مشرکین پیشنهاد کمک در مقابل گروه دیگرى از مشرکین به آن حضرت شد در حالى که او کم یاور بود و حتى به یک فرد نیازمند بود تا بر یارانش بیفزاید اما نپذیرفت و فرمود:"من از مشرک کمک نمى طلبم."

جنازه یکى از فضلاى اصحاب و نیکانشان که در بین یهودیان کشته شده بود پیدا شد، بر ایشان از راه ظلم وارد نشد و علاوه بر حق از آنها نخواست و صد شتر دیه پرداخت کرد در حالى که اصحاب آن حضرت به یک شتر نیازمند بودند تا باعث تقویت آنها شود، و از گرسنگى سنگ به شکم مبارکش مى بست ، هر خوراکى را که حاضر بود میل مى کرد، درباره آنچه موجود بود نمى پرسید و آن را رد نمى کرد و از خوردن غذاى حلال خوددارى نمى فرمود. اگر خرمایى بدون نان به دستش ‍ مى رسید میل مى کرد و اگر کبابى پیدا مى کرد مى خورد و اگر نان گندم یا جو موجود بود مى خورد و اگر حلوا و یا عسلى بود مى خورد و اگر شیر بدون نانى مى یافت به آن اکتفا مى کرد و اگر خربزه تازه اى بود، مى خورد.

در وقت غذا خوردن تکیه نمى داد و روى سفره نمى نشست بلکه حوله اى زیر پاهایش مى انداخت . از نان گندم سه روز متوالى سیر نخورد تا به دیدار خدا شتافت و این اعمال را از باب ایثار و به خاطر کمک به دیگران مى کرد نه به دلیل فقر و نه به سبب بخل. دعوت به مهمانى را قبول مى کرد و به عیادت بیماران مى رفت ، و تشییع جنازه مى کرد.

در بین دشمنانش تنها و بدون پاسدار راه مى رفت ، از همه مردم متواضع تر بود و از همه ساکت تر اما نه از راه کبر و سخنش رساتر از همه بود بدون کلام زاید و خوشروتر از همه مردم بود؛ هیچ امرى از امور دنیا او را وحشت زده نمى ساخت .

هر لباسى که ممکن بود مى پوشید؛ گاهى پارچه اى به دور خود مى پیچید و گاهى برد مخصوص یمنى و گاهى جبه پشمى ، هر پوشیدنى اى را که از راه مباح در اختیار داشت مى پوشید. انگشترى اش نقره بود، که به انگشت کوچک دست راست و چپش مى کرد. بر پشت مرکب خود، برده و غیر برده را سوار مى کرد. بر هر چه ممکنش بود، از قبیل اسب ، شتر، استر شهبا و الاغ ، سوار مى شد و گاهى پیاده و با پاى برهنه بدون ردا و عمامه و کلاه راه مى رفت . از بیماران در دورترین نقطه شهر عبادت مى کرد.

بوى خوش را دوست مى داشت و از بوهاى بد ناراحت مى شد. با تهیدستان همنشین و با مستمندان هم خوراک مى شد، و صاحبان فضیلت را براى اخلاق خوبشان گرامى مى داشت و با شرافتمندان به نیکوکارى برخورد مى کرد؛ با خویشاوندان صله رحم مى کرد بدون این که دیگران را بر ایشان مقدم بدارد بر کسى ستم روا نمى داشت . هر که از او معذرت مى خواست ، عذرش را مى پذیرفت .

 شوخى مى کرد ولى جز سخن حق نمى گفت . مى خندید اما نه با صداى بلند. بازى مباح و مجاز را مى دید و نهى نمى فرمود. کسى با صداى بلند با آن حضرت صحبت مى کرد، تحمل مى فرمود. هیچ مستمندى را به سبب بى چیزى و درماندگى اش تحقیر نمى کرد، و هیچ شاهى را به سبب سلطنتش اهمیت نمى داد، براى هر دو، در پیشگاه خدا یک نوع دعا مى کرد.(1)

آری محمد همه اینها بود و آمده بود تا نمونه ای از یک انسان کامل را برای ما به نمایش بگذارد .انسانی که شایسته خلیفگی خداوند در زمین سرد باشد و ای کاش که ما مردمان عصر آهن و دود کمی به عقب برگردیم و محمد را از نو بشناسیم و ندای اقرا را در غار تاریک عصر خود با نامش زمزمه کنیم ...
بسم الله الرحمن الرحیم



-------------------------------------
(1) سیره رسول الله


87/4/27
9:54 عصر

امشب به کویت آمدم ...

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم الله القاصم الجبارین


1- امسال هم نشد ، تا دم در خانه اش هم رفتم و نشد ..نمی دانم او مرا نخواند یا من دعوتش را نشنیده گرفتم .هرچه که بود اکنون حسرت است که برایم مانده و باقی ماجرا دیگر چه اهمیتی دارد . درست است  که پشت در مانده ام و از صدای مناجات مهمانانش مخلوطی از غبطه و غصه وجودم را پر می کند اما هنوز هم به رحمتش امیدوارم و زمزمه می کنم :
امشب به کویت آمدم دانم که در وا می کنی
رحمی به این خونین دل رسوای رسوا می کنی ...
2- دیروز یکی دیگر از وعده های سید حسن نصر الله  به حقیقت پیوست . دیشب در میان شادی و اشک شوق مردم ،  سمیر قنطار سخنران جشن پیروزی لبنان بود . هنوز هم جمله اش در ذهنم تکرار می شود: "یکی از زندان بانان اسراییلیِ من ،  به من گفت هنوز مردی که بتواند تو را از دست ما آزاد کند آفریده نشده و من امروز به او می گویم خداوند هزاران مرد آفریده است که اگر چیزی بخواهند  ، او نیز همان را خواهد خواست و اگر سخنی بگویند به عمل تبدیلش خواهند کرد و اگر وعده ای دادند آن را تحقق می بخشند ..."
دیشب در مرز لبنان و فلسطین و در شهر مرزی ناقور و در استادیوم الرای بیروت  تحقق اراده خداوندی را بدست بندگان پاکش دیدم و با تمام وجودم احساس کردم :
ان ینصرکم الله فلا غالب لکم الا هو ...
و این وعده الهی است . حوادث اخیر نشان داد که سنت و مشیت الهی جریان می یابد حتی اگر تمام قوانین بشر آن را غیر ممکن بخواند ...
شاید هر گز در خیالمان هم ذلت اینچنین اسراییل را تصور نمی کردیم . ولی خداوند اراده کرد و اتفاق افتاد همان چیزی که کمتر کسی تصورش را می کرد ... آن هم در چنین روز هایی . شب میلاد امیر المومنین و ایام رجب و سالگرد مقاومت سی سه روزه لبنان
3- در این عمر کوتاهم شاهد حوادثی بودم که شاید کمتر نسلی چنین توفیقی داشته باشد . انقلاب اسلامی ، دفاع مقدس ، خروج اسراییل از جنوب لبنان ، جنبش های اسلامی در سراسر دنیا ، ظهور رهبران آزاده در سراسر دنیا از اقوام و ادیان مختلف ، مقاومت سی سه روزه و این آخری هم که بهتر است آن را عزای عمومی اسراییل بخوانیم و خدا را چه دیدی  شاید تا چند وقت دیگر هم خروج ذلت بار آمریکا را از عراق و افغانستان ...
در این سالهای اخیر احساس می کنم که  انگار تاریخ  mp3 شده است . حوادثی که پیشتر ها به فاصله صد سال اتفاق می افتاد اکنون تند و تند پشت سر هم اتفاق می افتد. انگار دور عقربه ماشین زمان سریعتر شده و آدم ها تند و تند ظهور می کنند و آرمان می آفرینند و می جنگند و شکست می خورند و پیروز می شوند  و...
عجیبتر از آن این است که این روز ها حق بیشتر بر باطل پیروز می شود ....
همین چیز هاست که باعث می شود بیشتر حضورش را احساس کنم . همو را می گویم که فردا را به نام ظهورش نامیده اند...
نشسته ام و در این حوالی جاماندگی از اعتکاف با خود می اندیشم اگر فردا ندای صیحه اش در هوا پیچید من با چه رویی  به استقبالش روم...
و باز هم زمزمه می کنم:
امشب به کویت آمدم دانم که در وا می کنی
رحمی به این خونین دل رسوای رسوا می کنی ...


التماس دعا
در پناه حق باشید




87/4/15
8:30 عصر

این الرجبیون

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

یا ارحم الراحمین

ماه رجب که می آید دلم یک حالی می شود . حالی بین شوق و اضطراب . از یک طرف می بینم که ماه های خوب خدا رسیده است و در ها ی بهشت به رویمان باز است و از سوی دیگر می بینم که باز هم در آستانه رمضان ایستاده ام در حالی که توشه ام خالی ست
از یک سو چشم طمع به رحمتش دوخته ام و از سوی دیگر رو و تحمل نگاهش را ندارم .نگاه پر از محبتی که در برابر آن همه لغزش  من فقط می گوید چرا ؟
و همین چرا است که نهادم را می سوزاند

فقط یک سخن پیامبر است که این روزها امیدوارم می کند ...
رجب ماه استغفار امت من است در این ماه بسیار استغفار کنید

...یاربی تقبل توبتنا ...الله ... یاربی و غفر زلتنا و تعطف و امحو خطیئتنا ...

یعنی می شود ...خدایا میشود  شب قدر امسال را از لیله الرغائبت بگیریم


رضا برضاک
یا ارحم الراحمین
التماس دعا

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >