سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/2/1
9:47 صبح

رحمت به نام باران

بدست شروق (z_m) در دسته روزمرگی

به نام خدای باران

عجب لذتی دارد که در یک روز بارانی سرت را بگذاری روی شانه پنجره اتوبوس و خیابان ها را با چشمانت گز کنی . خیابان هایی که پر از آدم است . آدمهایی که از شوق باران حس پرواز دارند و آدمهایی که از ترس خیس شدن ، میل فرار!
یک عده سرشان را گرفته اند رو به آسمان تا قطرات باران صورت نازنینشان را نوازش کند و یک عده هم به سایه چتر پناه میبرند تا مبادا لباس نازنینشان را قطره های باران خیس کند .غافل از اینکه به قیمت خشک شدن لباسشان از یک حس عمیق محروم می مانند . حس همنوایی با طبیعت ...
گاهی لازم است که چتر ها را کنار بگذاری و در زیر قطرات باارن خیس خیس شوی . چه اهمیتی دارد که فردا با حال و هوای سرما خورده از خواب برخیزی ؟! مهم این است که تو خود را به طبیعت سپرده ای و دلت را با نوای آن به ترنم در آورده ای و ضربان قلبت را با چک چک قطرات باران همصدا کرده ای .کسی چه می داند شاید اگر در آن لحظه گوش بر قلبت بگذاری به جای صدای تاپ تاپ صدای چک چک بشنوی ....
قدیمی ها می گفتند باران رحمت خداست و من می گویم این گونه باریدن هم خاصیت رحمت خداست . رحمت خدا یکدفعه می بارد .شاید اولش خیست کند .شاید هم بعدش سرما بخوری اما آخرش بوی خاک رحمت خورده از خود بی خودت می کندبه شرط آنکه به زیر سقف ها و چتر ها پناه نبرده باشی ....
بیا دعا کنیم این بار که رحمتش باریدن گرفت بفهمیم و خود را به خیسی بارانش بسپریم تا بوی خاک رحمت خورده برای همیشه سرمستمان کند ...

پی نوشت : پرواز شهادت گونه عزیزان رهپویان وصال رو تسلیت میگم .این پرواز یک امتحان است  برای همه ما .یک باران رحمت  .ای کاش اهلش باشیم و در زیر سقف حرف و حدیث  از ترنمش بی نصیب نگردیم .
در پناه حق باشید

87/1/1
8:20 صبح

یک شروع قشنگ

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

یا مقلب القلوب و الابصار

هیچ وقت خاطره ی شروع سال هشتاد و شش از ذهنم دور نخواهد شد
بیست و نه اسفند ماه نجف بودیم .
نجف نسبت به کربلا خیلی خلوت بود . عصر گاه بود و نسیم خنکی در فضا جریان داشت .
به عادت همیشگی ِزیارت هایم ، در حیاط حرم نشستم . دلم می خواست در آستانه سال نو یک کاری بکنم .یک کار خاص. اما ذهنم به جایی قد نمی داد .زیارت و سایر اعمال را انجام دادیم ولی انگار هنوز چیزی کم بود ...
دیگر کم کم غروب میشد از خانم های ایرانی که آنجا بودند شنیدم که گویا در حرم امیر المونین نماز جماعت را فقط برای آقایان می خوانند .کم کم اعتراض ها بالا گرفت و هیئتی تشکیل شد و... خلاصه اینکه اذان را که گفتند نماز جماعت هم برپا شد .نمازی که در یک سمتش صفوف آقایان بود و در سمت دیگرش صفوف خانم ها
احساس می کردم که عیدی ام را از امیر المومنین گرفته ام اما باز هم هنوز یک چیزی کم بود ...
در حال خودم بودم که صحبتهای یکی از همراهان نظرم را جلب کرد :
دعای افتتاح از امام علی روایت شده است و همه معمولا در شروع ماه رمضان می خوانند اما اگر به مضامینش توجه کنید برای شروع هر کاری مناجات بسیار خوبی است .خوب است که در حرم امیر المونین برای آغاز سال جدید به زبان خود آقا مناجات بخوانیم ...
و این شد که جمع کوچک ما سال جدید را با دعای افتتاح آغاز کرد ...
حالا دیگر حسابی سبک شده بودم ...
هنوز هم که آخرین لحظات سال هشتاد و شش را می گذارنیم تبعات آن دعا را احساس می کنم... .

غروبگاه حرم امیر المومنین
اگر دعای افتتاح خواندید و دلتان شکست مرا هم در لحظات خود شریک کنید
سالی پر از اوج و شکوه داشته باشید
بهار مبارک باد
در پناه حق باشید




86/12/27
10:18 صبح

درد بزرگ فرهنگی

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم الله الحق

خیلی وقت پیش حدیثی شنیدم که نمی دانم چرا چند وقت است  مرتب در ذهنم چرخ میخورد .
اینکه مومن با وفای به عهدش شناخته میشود.
یعنی هر چقدر هم که نماز و روزه و کار فرهنگی و ....در  چنده ات داشته باشی باز هم مهم همان وفای به عهد است .
درست همان چیزی که بیشتر ماها کمترین اهمیت را بدان می دهیم .
خواهش می کنم سریع موضع نگیرید کمی به زندگی خودمان نگاه کنیم همه چیز دستمان می آید
تا به حال چند بار دیگران را به اصطلاح کاشته ایم
چند بار از دوستی کتابی گرفته ایم و هنوز بعد از مثلا چندین ماه کتاب در کتابخانه ما خاک می خورد
چند بار به دیگران قول انجام کاری را داده ایم و بعد از موعد مقرر دستی به پیشانی کوبیده ایم که :"یادم رفت !" و به همین راحتی از کنارش گذشته ایم .
چند بار برای انجام کاری که شاید از نظر خودمان فی سبیل الله بوده قرارمان را با دیگران به هم زده ایم بی آنکه حتی فکر کنیم که بابا جان دیگران هم مثل ما برای زندگیشان برنامه ریزی دارند ....
زندگی خیلی از ما ها پر است از همان مواردی که بالاتر گفتم وما بی خیال از کنارشان میگذریم آنقدر که دیگر شکل روتین جامعه ما شده است .  اگر قرار باشد کلاسی ساعت 4 تشکیل شود به همه می گویند 3/30 بیایید تا تضمین کنند که حداقل تا ساعت 4/30 تشکیل می شود و ....
این یک درد بزرگ است .یک درد فرهنگی و شاید مهمتر از همه چیز باشد
انسانی که خود را موظف به وفای به عهد کند از همه گزند های روحی در امان است چه بزرگترین عهد ما عهد دوران الست است که در برابر مقام ربانی ندا دادیم "بلی"  .
اگر قرار باشد که که آن عهد بزرگ را به جا آوریم باید از همین عهد های کوچک شروع کنیم . کمی تمرین می خواهد و قدری سختگیری به خود اما نتیجه اش دنیا را دگرگون خواهد کرد
همین

86/12/17
7:50 صبح

یا رسول الله !

بدست شروق (z_m) در دسته پیامبر اعظم

بسم رب الانبیا و المرسلین

حرف بسیار است و دلگویه فراوان.
 خاصه اینکه غزه غرق خون باشد و سروش مشغول نگارش و عید در راه و خیابان ها شلوغ و...
اما یک امروز را بگذار سکوت کنیم و در خیل راهپیمایان 28 صفر یک آرزو داشته باشیم :

یارسول الله از خدا بخواه که امت صادق تو باشیم

امت صادق
امت صادق
امت صادق
امت صادق

در پناه حق باشید

86/12/2
7:11 عصر

ولنتاین و غزه

بدست شروق (z_m) در دسته روزمرگی

بسم الله العادل

درست در زمانی که دختران و پسران بیست ساله ما به فکر بزرگداشت روز مقدس ! ولنتاین هستند کودکان سه چهار ساله فلسطین و لبنان خیلی زود تر از موعدشان بزرگ می شوند .
شهادت پدران و برادران خود را می بینند و بزرگ می شوند
 
ویرانی خانه هایشان را می بینند و بزرگ می شوند

آوارگی و بیان نشینی خود را می بینند و بزرگ می شوند
 
چکمه های اسراییلی را بر سر مادران و خواهران خود می بینند و بزرگ می شوند
 
و این ها همه در حالی است که ما دختران و پسران بیست ساله ایران زمین در  مغازه های لوکس بالای شهر به دنبال عروسک و فانتزی های ولنتاین هستیم

فقط می ماند یک حدیث از پیامبر اکرم و یک علامت سوال :

من اصبح لم یهتم بامور المسلمین لیس بمسلم

هر کس که به مسائل مسلمین اهمیت نمی دهد مسلمان نیست


نظر شما چیست ؟

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >