سفارش تبلیغ
صبا ویژن

85/1/29
5:0 عصر

انقلاب و خطر فقر نرم افزاری3

بدست شروق (z_m) در دسته

بسم الله الحق

انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَکا مَنْ کانَ قَبلکُمْ و هُما مُهْلِکاکُمْ.
همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاکت رساند و همین دو نیز هلاک کننده شماست

.::قسمت سوم ::.

تفکر سکولار را که می گویم ، اعم از دیدگاه های سلطنتی و توتالیتر و استبدادی سکولار است که کسانی مثل خود ماکیاولی یا توماس هابز طرفداراش بودند. یا نظام های سکولار لیبرال که تئوریسین های جامعه مدنی در سنت لیبرالیسم طرفدارش بوده اند از جان لاک به بعد تا نظریه پردازان معاصر نئولیبرال . دنباله های این جریان در چند دهه اخیر ،بطور خاص ادعا کرده اند که یک راه میانبر جدیدی کشف کرده اند برای دفورم های رادیکال تر در دولتهای سنتی و آن نه فقط تجدید نظر در ریشه حقوق و اخلاق بلکه تجدید نظر در ریشه های زبان و فهم مردم است . برای اینکه ریشه افکار قدیمی را در باب عدالت اجتماعی و ارزشها از خاک ذهن بشر بکنیم . چون مشکل بشر سنتی در ابهام زبان و انحراف زبان است . مشکل اصلی در ماهیت واژه ها است . واژه های قدیمی مثل عدالت . و باید این واژه های قدیمی مثل عدالت را بازنشست کرد و ارده خارج کرد و به جایش واژه های نویی بسازیم که همه این مفاهیم را مقید و محدود کند . یعنی مفاهیمی مثل عدالت یا ارزشهای اجتماعی که معیار های فطری ما قبل دولتی اند برای دولتها و حاکمیت ها مزاحمند .
اینها که اشاره می کنم یک مقدار زیادش را شما در نظریات فیلسوفان تحلیلی و گرایشات پوزیتیویستی در باب حقوق بشر می توانید تعقیب کنید .ببینید که چطور اینها همه مسئله عدالت و ارزشها را صرفا به منازعات لفظی تبدیل کردند و گفتند تمام صحبتها یی که از عدالت اقتادی و ارزشها ی اجتماعی و حکومتی می شود که حکومت ها باید ارزشی باشند و دولتها باید ارزشی عمل کنند ، اینها همه نقض علم اقتصاد و نقض علم سیاست است .
این اقتصاد کلاسیک و سیاست کلاسیک که در دانشگاه ها به شما تدریس می کنند ، مضمونش همین هاست و شما جرات درک ریشه ای آنها و جرات قد آنها را به این زودی ها نخواهید داشت . چون نظام آموزشی ما ، نظام آموزشی مبتنی بر ترجمه و تقلید است . نه مبتنی بر اجتهاد و ابتکار و خلاقیت . اینها صریحا می گویند که نباید با اعلامیه نویسی یک حقوق زایدی را برای فقرا و طبقات پایین در جامعه ایجاد کرد  . اینها موی دماغ می شوند ،پررو می شوند و این شعار ها و تعابیر ، این اصطلاحات ، ما بعد الطبیعه است و اصطلاحات و تعابیر ایدئولوژیک است و اینها نباید وارد عرصه سیاست و مدیریت و اقتصاد بشود و این تعابیر ما بعد الطبیعی را ضعفا و فقرا با همدستی یک مشت مذهبی امل شاعر پیشه ابداع کرده اند برای اینکه جلو توسعه را بگیند . منتهی خوشبختانه حق و حقوق با اعلامیه ویسی گرسنه ها و مدافعان گرسنگان ایجاد نمی شود و این حقوق الهی مردم و این حرفها یک مشت ترکیبات کاذب است و حقوق در منطق ما قرار داد محض است . ززبان عدالت خواهان و زبان بنیاد گراهای دینی اصلا مشکل ذاتی دارد و این شعار ها یک مقدار اصوات بی معنی است . اینها صرف الاسم است .
شما بحث هایی که پوزیتیسها کرده اند نگاه کنید . تمام اینها را می گویند . می گویند تمام ارزشها ی اخلاقی و تمام گذاره های ما بعد الطبیعی همه بی معنای واقعی نامها کجاست ؟ آنجایی که سود مادی همه مبانی حقوقی ، اخلاقی و عدالتخواهی را بی معنی می کند و زیر سوال می برد . این یک جریان و یک خطر بلفعل برای انقلاب است و در واقع آخرین پیامهایی است که نسل قبل از شما دارد به شما ها منتقل می کند . ذهن هایی که اینها را ترویج می کنند و ترجمه می کنند ، ذهن های به شدت قشری و خشکیده هستند و تا حالا کار زیادی دست بشر داده اند . ذهن هایی که اصلا روی ملاج اینها و روی خلاقیت این ها باران نباریده و با این مفاهیم ارزشی حتی یک  برا هم آشنا نشده اند . .الا کیست که نداندتمرکز بی قید و ششرط س ر مایه های انبوه برای مصارف شخصی و به نفع یک اقلیت فاسد مبتنی بر غصب و اسراف و تبذیر و ربا ، این ها با ایدئولوژی ماتریالیسم در غرب ودر جهان تئوریزه شد و ناخدایان سرمایه داری لیبرال صریحا گفته اند که به تقدم ماده معتقدند و این ماتریالیسم اگر روزگاری معنا داشت ، دیگر امروز خیلی ابلهانه و ارتجاعی است . امروز هر کسی در سطح مفاهیم سیاسی بزرگ مثل دولت و فلسفه قدرت ،از عدل و ارزشها حرف بزند ، او را فناتیک . ضئد استاندارد لقب می دهند و ضد استاندارد خونشش در همه جای دنیا مباح است . احزاب نامرئی که بلدند چطور حکومتهای انقلابی را بدون بر اندازی باز سازی کنند و پوستش را حفظ بکنند و محتویاتش را تغییر بدهند و پشت همین استاندارد های جهانی قایم بشوند .
صریحا می گویند که موضوع سیاست قدرت است نه حقیقت ، نه فضیلت و نه عدالت . این ها دینی ترینو زنده ترین انقلابها را می توانند به روش تاکسی درمی تزیین کنند و خشکش کنند و به تماشا بگذارند . بطوری که آن جنبش بزرگ با آن مفاهیم عالی هم باشد و هم نباشد . به قول سلمان فارسی وقتی که دید بعد از فوت پیامبر ریختند به خانه علی و علی را به زور کشیدند به سمت مسجد برای بیعت . آنجا دارد که بعضی از اصحاب خاص حضرت امیر دست به شمشیر به چشم علی نگاه می کردندکه ایشان فرمان درگیری بدهند و حضرت امیر با چشمش اشاره کرد که کاری نکنید . آنجا دارد که سلمان فارسی کنار کوچه ایستاده بود و دید که دارند با علی چه می کنند . وقتی که حضرت امیر علامت دادکه کاری نکنید . این دورانی است که باید تحمل کرد . د.را سک.ت برای وحدت .. و دوران قیام برای عدالت بعدا خواهد رسید . آنجا دارد که سلمان فارسی وقتی دید عمامه علی را به گردنش انداخته اند و دارند او را می برند ، به دیوار تکیه کرده بود و رو کرد به مردم و با لهجه فارسی گفت : کردید و نکردید . حفظ ظواهر کردید اما باطنش را به باد دادید . مغز انقلاب را فدای قشرش کردید و مضمون انقلاب را فدای فرمش کردید.

در پناه حق باشید


85/1/28
8:32 صبح

انقلاب و خطر فقر نرم افزاری2

بدست شروق (z_m) در دسته

بسم الله الحق

. دو چیز را خداوند در این‌ جهان‌ کیفر مى‌دهد : تعدى‌ ، و ناسپاسى‌ پدر و مادر .

پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله

با سلام

اول از همه میلاد سعید و مبارک پیامبر عظیم الشانمون رو به همه شما تبریک میگم فرقی نمی کنه مسلمون باشی یا مسیحی یا به هر دین دیگه ای

چون حضرت محمد رحمه للعالمین بود و دریای کراماتش اونقدر بزرگ هست که همه رو حتی به قدر جرعه ای سیراب کنه .

بیشتر از این وقتتون رو نمی گیرم ادامه سخنرانی رو مطالعه کنید :

..............................................................................................................

قسمت دوم
این تعریفی که از جامعه دینی عرض کردم ، پیامبر در باره اش فرمود : هیچ کس به اندازه علی قدرت ایجاد چنین سیستمی و ساختن چنین جامعه ای را ندارد و بنا بر این خداوند او را بعنوان وصی و خلیفه ی بعد از من نصب کرد و پیامبر در روز غدیر خم ، این را به مردم ابلاغ کرد که مردم « علی اقواکم علی هذا الامر » یعنی هیچ کس به اندازه علی نخواهد توانس چنین جامعه ای را بسازد و لذا او حق خلافت دارد . لذا او از طرف خداوند به حاکمیت منصوب شده . این انتصاب ملاکش چیست ؟ این است که او بیشتر از همه به حقوق مردم وفا می کند و بیشتر از همه به مردم برای رسیدن به کمالات دنیوی و اخرویشان کمک می کند .
همین منطق است که ایشان در خطبه 132 نهج البلاغه در مانیفیست حکومتی شان می فرمایند : در حکومت اسلامی کسی که بخیل است و حرص می ورزد و چشم کج در مال مردم و نگاه تحقیر آمیز به حقوق مردم دارد ، نباید مسئول باشد . افراد جاهل و قشری و عوام حق ندارند وارد حکومت دینی شوند .« ولا الحافی و لا الحسائف و لا المرتشی » . رشوه خواران « ولا المعطل للسنه » . آنهایی که سنت خدا و پیامبر را تعطیل کنند ؛ یعنی در حکومت با قانون بازی می کنند و هر جا و هر وق دلشان بخواهد قانون الهی را اجرا می کنند و هر جا دلشان می خواهد اجرا نمی کنند . فرمود من به اینها اجازه نمی دهم در حکوم دینی وارد بشوند. من نمی گذارم فاسد ها و باند ها ی بی قوا بر جان و مال و حقوق مردم مسلط بشوند . تا زنده ام نمی گذارم افراد بخیل و حریص به مال مردم ، آدمهای دنیا طلب و عیاش و پر خور بر مردم حکومت کنند و وارد دولت بشوند . نمی گذارم افراد نادان و قشری و جاهل بر سر کار بیایند تا جامعه را منحرف کنند « الجاهل یضلهم بجهله » اگر جاهلان و سفها ، افراد سخیف و نادان بر سر کار بیایند ، جامعه را منحرف می کنند و نمی گذارم افراد زور گو و مستبد بر مردم مسلط شوند تا با بی عدالتی حم برانند و اموال کردم فقرا را بالا بکشند و همه چیز را توجیه کنند و افراد بی زبان و نجیب را در جامعه محروم کنند « یقطعهم بجفائه » نمی گذارم رشوه خواران در مدیریت حکومت نفوذ کند تا حقوق مظلومین فراموش شود . « المرتشی فی الحکم » . نمی گذارم قاضی های رشوه خوار بر گردن مردم سوار شوند تا مردم را نابود و سنت پیامبر را تحقیر کنند . فرمود : منطق من در حکومت این است و هر کس با من است بسم ا.... هر کس بر من است باز هم بسم ا...
در روایت دیگری فرمود: بدترین حاکمان و دولتمردان آنها هستند که حب الفخر دارند . حب الفخر یعنی همین جاه طلبی ، شهرت طلبی ، شهرت پرستی و خو د را از مردم بالا تر دیدن . فرمود در حکومت اسلامی حاکمان حق ندارند از بالا به مردم نگاه کنند و مردم را پایینتر از خودشان بدانند و ببینند . فرمود : م با حاکمان متکبر نمی توانم کنا ربیایم و همه آنها را یا اصلاح و یا حذفشان می کنم .
بعد رو کرد به مردم : اما شما مردم ! من خدا را اطاعت می کنم ولی شما من را اطاعت نمی کنی . در حالی که معاویه خدا را اطاعت نمی کند اما مردمش او را اطاعت می کنند . هر چه به شما دستور می دهم همین طور در هوا یخ می زند و به مقصد نمی رسد . بعد فرمود که : پس اصلا معلوم هست که شما ها با چه نیتی با من بیعت کردید ؟
دولت ارزش ها و عدالت ، مشروعیتش گره خورده است به اینکه مسئولینش دنبال عدالت اجتماعی و پاسدار ارزشها ی انقلابی و دینی و انسانی هستند یا نیستد . بنا بر این شما باید مراقب آن ایده ای باشید که به صراحت یا کنایه می گویند یا می نویسند که حاکمیت اصلا نباید و نمی تواند ارزشهای فردی واجتماعی اسلام را در سطح امور عمومی و اجتماعی پاسداری کند . دولت پاسبا نیکی ها نیست اصلا نباید کشیکارزشها و عدالت را بکشد . فقط دولت ژاندارم امنیت است . دولت فقط باید آزادی رقابت در عرصه اقتصاد و در عرصه سیاست و عرصه فرهنگ ایجاد بکند .امنیت برای رقابت آزاد بدون هیچ شرط و حدود اخلاقی و فکری ایجاد کند نه در عرصه فرهنگ مسئول دفاع از حقیقت است و نه در عرصه اخلاقیات اجتماعی مسئول دفاع از ارزشهاست و در عرصه اقتصاد ، سیاست و حقوق اجتماعی مسئول اجرای عدالت است .این منطق می گوید : چه بسا لازم است که دولتها برای حفظ قدرت و امنیت صاحبان ثروت بر خلاف ایمان ،بر خلاف انسانیت و مذهب عمل بکنند . و آدم عاقل و انسان خردمند نباید دولت مردمی را به این دلیل سرزنش کند که چرا به منظور حفظ حکومت و قدرت از ههای غلظ و عجیب و غریب استفاده کردی . برای اینکه در این منطق اگر رجل سیاسی امروز به خاطر بی تقوایی متهم بشود ، فردا به خاطر نتیجه اش _ یعنی کسب قدرت _ در افکار عمومی تبرئه می شود . یعنی می گویند افکار عمومی عمل بد را به نتایجش می بخشند . تو هر کاری می خواهی بکن و به هر ترتیبی می خواهی به قدرت برسی ، برس . مسئله ای نیست افکار عمومی فراموش می شود !
 شبیه این تعابیر را از نطریه پردازان سیاسی غرب و پدران سکولاریسم از آقای ماکیاولی تا دیگران تا همین امروز شما ها زیاد می بینید . اینها اساسی را گذاشتند که طبق ملاحضات ارزشی نباید در تصمیم گیری دولت مردان دخالت کند چون معتقدند که با شخصیت اخلاقی نمی شود دولت تشکیل داد و به خصوص نمی شود آنها را حفظ کرد و بنا بر این اخلاق از سیاست و دیانت از حکومت جاست و حتما احتیاج است به یک مقداری حقه بازی و تظاهر و عوامفریبی ، بخصوص در سیستم جمهوری که باید آرا را به هر شکلی جمع کرد و مساله اصلی در آرا ، مسا له کمیت است نه کیفیت و بنا بر این دروغهای زیبای شهریار و حاکم و دولتمرد برای حفظ شهروندان در اطراف او لازم است و فرزانه کسی است که ماهرانه دروغ بگوید . مهم این نیست که تو راست می گویی یا دروغ . مهم این است که قدرت بدست بیاید و قدرت را نباید با معیار های دینی و ارزشی ارزیابی کرد . چون ارزشها متعلق به حوزه خصوصی آدمها هستند . نمی تانند ملاک داوری در مورد اقدامات عمومی باشند . که اینها همه مبنای تفکر سکولار و درست در مقابل تفکر علی بن ابی طالب (علیه السلام ) است . 

در پناه حق باشید


85/1/26
3:11 عصر

انقلاب و خطر فقر نرم افزاری

بدست شروق (z_m) در دسته

بسم الله الحق

ادعوا الله و اََنتم موقنون بالاجابة واعلموا اَنَّ الله لا یستجیبُ دعاء من قَلب غافل لاه.
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلب غافل بیخبر نمی پذیرد
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله )

سلام
تعطیلات تموم شده و به روز کردن خیلی وقتگیر
با این حال سعیم بر اینه که وبلاگ تعطیل نشه
شما هم برام دعا کنید
راستش یه سخنرانی از آقای رحیم پور ازغدی بدستم رسیده که خیلی جالبه  هر کاری کردم نتونستم یه قسمتش رو حذف کنم و از اونجایی که خیلی طولانیه در چند قسمت میذارمش رو وبلاگ هر روز یه قسمت
آقای رحیم پور سعی کرده تا با الگو برداری از حکومت علی (علیه السلام)که نزدیکترین حکومت به حکومت اسلامیه یه سری نتیجه گیری برای تاسیس یک حکومت اسلامی بکنن
امیدوارم که کمال استفاده رو ببرید
.............................
سعی میکنم در این جلسه یک نگاه تطبیقی به آنچه که به آن سیاست مدرن می گویند و یا حقوق اساسی سکولار یا دکترین حقوقی و حکومتی اما علی بن ابیطالب نه بعنوان مکتب ، یک بررسی تطبیقی داشته باشیم .
گرچه علی روح بزرگی بود در کالبد تنگ جهان و جامعه دوران علی شایستگی ایشان را نداشت و او بزرگتر از آن جامعه و فراتر از ظرفیت آن مردم بود ، اما وقتی نام رفتار علوی یا دولت علوی را می شنویم ، باید متوجه باشیم که سخن از یک شخص ، هر چند بزرگ ، در میان نیست ؛ بلکه گفتگو از یک مکتب است که علی نمونه بارز و برجسته تربیت شده این مکتب می باشد . مکتبی که بنیانگذارش پیامبر بزرگ خدا بود و ایشان شاگرد برجسته آن مکتب . او از پیامبر آموخت که جامعه دینی جامعه ای است که بدون لکنت زبان بشود حق ضعفا و محرومین را و طبقات پایین جامعه را _ که معمولا قدرت مطالبه حقوق خود را ندارند _ از صاحبان قدرت و ثروت گرفت .
روایت از ایشان نقل شده که فرمودند : « انی سمعت رسول الله ...یقول فی غیر مره » من شنیدم که به شکل متواتر در موقعیت های مختلف ، پیامبر این نکته را به زبان آورد که :« لن تقدس امه لا یوخذ للضعیف فبها حقه من القوی غیر متتعتع»
آن امت و جامعه ای که حق ضعیفان را نشود بدون لکنت زبان و بدون ترس از اقویا و صاحبان قدرت و ثروت مطالبه کرد ، قابل تقدیس و پاکیزه نیست .
اینها در واقع تعریف جامعه دینی است .از زبان پیامبر اکرم که استاد و مربی علی بن ابی طالب است و حضرت علی فرمود :«انا عبید من عبید محمد صلی الله علیه واله»
یعنی من بنده ای از بندگان محمدم مثل برده در برابر محمدم . یعنی هر چه دارم از اوست . در قاموس علی بن ابی طالب (علیه السلام ) دولت دینی ، ضامن عدالت دینی ، ضامن حدود خدا ، قوانین خدا و حقوق مردم است . حریم مردم حریم خداست . حق الله ؛ منتهی با تعریف دینیش نه با تعریف ماتریالیستی ، تعریف لیبرالی و تعریف مارکسسیستی اش . تجاوز به حریم انسانها و حقوق مسلم آنها ، تجاوز به حریم خداست . این منطق علی بن ابیطالب است و بارها در نهج البلاغه به تعاریف مختلف آورده اند .
و باز ایشان از پیامبر اکرم نقل کرده اند که پیامبر فرمود : « من قتل دون حقه فهو شهید » هرکس برای دفاع از حق و حقوقش ، چه حقوق معنوی یعنی کرامت و عزت انسانی اش و چه حقوق مادی اش ، یعنی در مبارزه با ظلم کشته بشود شهید راه خداست . این یکی از پاسخها به کسانی است که بارها گفته اند و می نویسند دین سراسر تکلیف است و حق و حقوق در دین اکرام نشده . چطور از حق و حقوق بشر در دین صحبتی نشده وقتی که پیامبر ش می گوید : اگر در راه دفاع از حقوقتان کشته بشوید ، انگار در راه خدا کشته شده اید . شهیدید مثل آنهایی که در جنگ احد و خندق در رکاب حضرت محمد شمشیر زدند و کشته شدند . منتهی نه حقوق تنها . حقوق توام با تکلیف. حقوقی که متقابلا منشا مسئولیت هایی است . از دیدگاه های توتالیتر و نظامهای استبدادی مردم فقط تکلیف دارند و حقوقی ندارند . در نظامهای ماتریالیستی و لیبرال سرمایه داری که بر اساس غرایز انسان بنا شده مردم طبق ادعای تئوریک ، فقط حقوق دارند و از مسئولیت های انسان نباید حرف زد . شما تا از مسئولیت و تکلیف حرف بزنی متهم می شوی به نقض حقوق بشر و به محض اینکه از آرمانها و حدود ارزش حرف بزنی متهم می شوی به تئو ریزه کردن خشونت .
اما در تفکر علی بن ابیطالب همه انسانها بدون استثنا حقوقی دارند و وظایف و مسئولیت هایی به اندازه ای که به مسئولیت ها عمل می کنند ، حقوق برای آنها حتما محترم است و به اندارزه ای که از حقوق استفاده می کنند مسئولیت هایی دارند که باید به آن تن در دهند . مسئولیت هایی در برابر خدا ، در برابر مردم و در برابر حق و سرنوشت خودشان . بنا بر این می بینید که بین مبارزه با ظلم و دفاع از حقوق مردم با راه خدا و شهادت در راه خدا ، یک پیوند عقیدتی در منطق علی بن ابیطالب بر قرار است .

در پناه حق باشید


85/1/13
12:53 عصر

یک لینک ، یک پیشنهاد

بدست شروق (z_m) در دسته

بسم الله الحق

سلام

متاسفانه وقت زیادی ندارم فقط اومدم بگم کساییکه وبلاگ دارن به این لینک حتما سر بزنن

http://kankash.blogfa.com/

پیشنهاد خوبی رو مطرح کردن

در پناه حق باشید


85/1/10
7:32 عصر

پاسخگویی به دوستان

بدست شروق (z_m) در دسته

بسم الله الحق

سلام

از کسانی که پیغام گذاشتن خیلی ممنونم.

سعی دارم به بعضی نکات مطرح شده پاسخ بدم امیدوارم که مورد قبول واقع بشه

خانوم آذر گفته بودن که :

 

رعایت مسائل اخلاقی یکی از فاکتورهای مدینه فاضله مسلمانان محسوب میشه.

من دوستان زیادی دارم که شاید چنان مذهبی (با تعریف عام) نباشن اما چنان مسائل اخلاقی و اداب معاشرت را رعایت مکنن که برای افرادی مثل من یه پارادوکس ایجاد میشه ، وقتی درک انسانها در حالت کلی به حدی رسیده که خداوند دیگر پیامبری رابرای نشان دادن راه از چاه نمی فرسته وافرادی این چنین تنها بر تکیه بر تربیت خانوادگی و درک شخصی توانسته اند به این مرحله برسند ، چه نیازی به دیکته کردن پیروی از دستورات مذهبی است ؟ 

 

ببینید همونطور که اشاره کردید رعایت مسائل اخلاقی یکی و فقط یکی از فاکتور های مدینه فاضله است ولی تمام فاکتور ها نیست.

صحبت از یک جامعه است و برای اداره جامعه نیاز به قانون و مقررات داریم .

من فکر می کنم بلکه ایمان دارم ، قوانین موجود در اسلام (در لفافه  قرآن و احادیث)همان قوانینی است که مارا برای ایجاد یک مدینه فاضله هدایت می کند.

چه  کشور های غربی که مدعی نظام سکولار هستند(که البته باز هم نمی توان گفت  قوانین نظام  آنها کاملا از آموزه های آسمانی جدا است )هنوز نتوانسته اند به چنین مدینه فاضله ای دست پیدا کنند.

یک نکته دیگر که فکر می کنم یاد آواری آن ضروری است هدف آفرینش است .

من فکر می کنم این دنیا مثل یک معدن است که ما به آن وارد می شویم حفاری میکنیم و بعد وقتی طلای ناب را پیدا کردیم به بهای این طلای ناب ،خداوند، بهشت را که نماد تمام خوبیهاست به ما عرضه می کند . وطلای ناب هم چیزی نیست مگر شناخت .

درک محبت خداوند و ظرفیت وجودی خودمان .برای رسیدن به چنین شناختی خب باید یک فضای آرام وامن برای زندگی داشته باشیم و البته برای ایجاد چنین فضایی در جامعه رعایت اصول اخلاقی هم یکی از پارامتر های مهم است .

حتی اگر بتوانیم بدون تمسک به آموزه های آسمانی به چنین فضایی دست پیدا کنیم ( که البته بعید می دانم ) مثل این است که هدف را ول کنیم و به وسیله بچسبیم .

و این را هم بدانید کسی که خدا ی خود را بشناسد مطمئنا دستورات اورا رعایت می کند .انسانی که ادعای شناخت کند ولی ساده ترین دستورات (مثل نماز روزه حجاب و...) را انجام ندهد فقط فکر می کند که به شناخت رسیده است . ادعای او صرفا یک ادعا است .

البته این پاسخی بود که الان به نظرم رسید و نمی دانم چقدر مورد قبول باشد

جناب مسافر هم گفتن :

دستیابی به نظام فکری و علمی مبتنی بر شرع مقدس اسلام به صورت کنونی که اسلام در جامعه ما داره تعریف و ترویج میشه فکر نکنم به این زودیها مححقق بشه.

اولا که ولا تقنطو من رحمت ربکم

ثانیا در حال حاضر  درک جامعه علمی اسلامی هم به همین جا رسیده که این راه که میرویم حالا نگوییم به ترکستان می رود ولی ما را به سر منزل مقصود هم نمی رساند .وقت زیادی هم نداریم اینجاست که روحیه و انرژی ما جوان ها به کار می آید که دستی بر آوریم و کاری بکنیم .در بخش های آینده در این باره بیشتر صحبت می کنم .

واما جناب کمیل :

اولاً از دید بنده تفاوت زیادی میان تفکرات و اندیشه های فرهنگستان علومی ها و نظرات جناب آقای نصیری و یا شهید آوینی وجود نداره. به عبارت بهتر به قدری اشتراکات و همگرایی های فکری میان این دو گروه درباره  اسلام و مدرنیته و تمدن اسلامی وجود داره که میشه از اختلافات صرفنظر کرد و آنها را به عنوان یک جبهه در مقابل غربزدگان و یا اندیشه هایی که به تضاد میان اسلام و مدرنیته اعتقاد ندارند ، در نظر گرفت. هر دوی این دیدگاه در این موضوع که مدرنیته و توسعه مبتنی بر مدرنتیه با اسلام و تمدن اسلامی سازگاری نداره موافقند و این خودش 70 درصد مسئله رو حل میکنه. تفاوت این دو جریان در قدم بعدی است که بازهم من معتقدم میشود هر دو تفکر را در یک قالب جای داد.

من هم همین نظر را دارم .ولی متاسفانه خود جریان ها باهم اختلاف نظر دارند وحاضر نیستند به یک وحدت رویه برسند از طرفی هریک برای خود استدلالات و منطق خاصی دارند که  این منطق در خور تا مل است .ویک نکته دیگر اینکه آن 30 درصد بقیه مسیر رفتن را مشخص می کند و البته مسیری را که مهدی نصیری ترسیم می کند همان مسیر فرهنگستان نیست .منظور حالت عملی است یعنی من جوانی که می خواهم وارد دنیای جنبش نرم افزاری شوم در تئوری فرهنگستان باید مثلا دنبال کشف روش تحقیق و منطق و فلسفه و...باشم ولی در تئوری مهدی نصیری به دنبال ارضای حس اضطرار باشم .واین دو با هم متفاوتند البته من تصور می کنم هر دوی اینها لازم است مشکل سر اهداف کوتاه مدت و بلند مدت است .

ثانیاً شما حرف از آماده سازی بستر برای ظهور زدید و گفتید که باید جامعه و حکومتی نزدیک به حکومت امام زمان درست کنیم تا این بستر فراهم شود و برای مثال اشاره کردید به اینکه جهانیان با دیدن نمونه ای از یک مدل موفق  حکومت دینی به اسلام و مهدی موعود گرایش پیدا می کنند.

من تا اندازه ای این نظر شما رو خیال پردازانه می بینم. نه به این معنا که نباید تلاشی در جهت برپایی حکومت دینی انجام داد ولی سخن من این است که اگر به واقعیات نگاه کنیم اندیشه ما خیلی بلند پروازانه است. در طول هزاران سال پیامبرانی از جانب خدا امدند و در طول دها سال امامان معصوم شیعه که دارای منزلتی بالا و برتر از انبیاء گذشته بودند نتوانستند چنین حکومتی را به طور کامل و درست و صحیح برپاکنند و من معتقدم که هرگز این از ما خواسته نشده که دست به تحقق یک تمدن اصیل اسلامی بزنیم چرا که این فوق توانایی ماست

من فکر میکنم همیشه مسافری به مقصود می رسد که از قبل بداند به کجا می خواهد برود

در بحث جنبش نرم افزاری ما جامعه جهانی اسلامی را پیش روی خود می گذاریم و سعی می کنیم که به آن برسیم چند خط آخر نوشته قبل هم نقل به مضمون از جزوه ای بود که فرهنگستان در همین زمینه منتشر کرده است . و صرفا بیان اهداف انقلاب بود همان مقصودی که می خواهیم به  آن نزدیک شویم و شاید هر گز به آن دست پیدا نکنیم ولی ولی عصر حتما به آن خواهد رسید .

فکر میکنم نیازی به مطرح کردن بحث های اثبات حکومت عدل الهی در آخر الزمان نباشد .

در ضمن منتظر پاسخ شما هم هستم

خب مثل اینکه خیلی طولانی شد از اینکه حوصله کردید و مطالعه فرمودید ممنونم

در پناه حق باشید


<   <<   36   37   38   39      >