87/8/17
12:16 عصر
بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری
بسم رب المخلصین
ساعت های بعد از ظهر بود و خسته از کار روزانه به خانه برمیگشتیم .صحبت فوتبال شد و مثل همیشه دعوای قرمز و آبی .کار بالا گرفت و آمارگیری شروع شد به من که رسید گفتم بی طرف ...
مدتهاست که دیگر فوتبال و قرمز و آبی برایم معنایی ندارد. درست از همان روزهایی فهمیدم خیلی از اتفاقات مهم جهان همزمان با بازی های مهم فوتبال اتفاق می افتد .اتفاقاتی مثل محاصره قزه ، مثل جنگ سی و سه روزه و...
درست از همان روز هایی که پروتکل های صهیونیستی را خواندم و دیدم که ورزش برای انها یک اسلحه است.یک مخدر برای به خواب بردن مردم و...
بگذریم
دیشب خبری خواندم که یک حالی شدم. لباس شنای اسلامی در دست طراحان لباس اسلامی...
خبر پر از آب و تاب بود که بله بلاخره زنان مسلمان هم با پوشش اسلامی می توانند در مسابقات بین المللی شرکت کنند و....
دلم سوخت .لابد این هم می شود مثل اسلامی های بین المللی دیگر .مثل فوتبال اسلامی بانوان! مثل کشتی اسلامی بانوان و...
تعریف حجاب چیست ؟
آیا همینکه صرفا پارچه ای بر پوست بدن کشیده شود کافیست؟پس حجاب رفتار چه می شود ؟
اصلا فلسفه حجاب کجاست؟
آیا ما موظفیم که در تمام مجامع بین المللی صرفا به خاطر بین المللی بودن آنها شرکت کنیم؟
می ترسم از روزی که مراکز [...] اسلامی هم پا به عرصه وجود بگذارند
بترسیم از روزی که اسیر پروتکل ها شویم
بترسیم ...
در پناه حق باشید
87/8/2
7:32 صبح
بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری
بسم رب المخلصین
گاهی وقت ها ما آدم ها دور خودمان یک برج زیبا و باشکوه می سازیم و آنقدر آن بالا می مانیم که کم کم عادت می کنیم دنیا را فقط از بالای آن ببینیم :کوچک و ریز و حقیر .
و فراموشمان می شود که ما هم یکی از همان موجودان کوچک و ریز و حقیر هستیم و فقط چند پله بالاتر ایستاده ایم .
و باز هم فراموشمان می شود که بالاتر از برج ما هم آسمانی هست .....
خوب است هر از گاهی از این برج بلند پایین بیایم و کمی هم از بیرون این برج دنیا را تماشا کنیم و آدم هایی را ببینیم که بی نیاز به برج و بارو و پله و نردبان بر فراز آسمان ها ایستاده اند .
ای کاش یادمان باشد که یک صاعقه از آن بالاتر ها کافیست که برجمان فرو بریزد و ما از آن بالا پرت شویم پایین . درد اینطوری پایین آمدن خیلی بیشتر است .
ای کاش وقتی از برجمان پایین بیایم که خیلی دیر نشده باشد...
در پناه حق باشید
87/6/25
2:15 عصر
بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری
بسم رب المخلصین
برایمان از قرآن می گفت .به قصه بلعم ابن باعورا رسیده بودیم
حکایتش کمی دلمان را لرزاند.حکیم دین شناسی که همراه موسی بود و وقتی به سرزمین کنعان رسیدند حب "جاه "و "ستایش شنیدن
"او را به برگشتن از یک عمر عبادت واداشت
می گفت نقطه ضعف بلعم ابن باعورا همین علاقه اش به مجد شنیدن بود و مردم کنعان هم که این نقطه ضعف را خوب پیدا کرده بودند برای مقابله با موسی شیرش کردند و آن شد که نمی باید می شد
و او که تا دیروز برای همه مسئله دین می گفت به کافران کنعان آموخت که زنان خود را زینت بپوشانید و به بهانه فروش اجناس به میان لشکر موسی بفرستید تا یارانش دچار فساد شوند و تضعیف گردند و از مهلکه نجات یابید
می گفت همیشه آخر کار ها مهم است فرقی نمی کند فرعون باشی یا بلعم باعورا وقتی قرار باشد که بر کفر بمیری
روزه را اگر یک دقیقه مانده به اذان افطار کنی باطل است و نماز را اگر تا قبل از سلام آخر به پایان بری باید قضا کنی
در برابر قانون الهی کار را کسی می کند که تمام کند
بعد نگاهی به قیافه های گرفته ما کرد و گفت با اینکه هیچ کس از فردایش خبر ندارد اما فرمولی هست که آخر کار ما را تضمین می کند
تمام کسانی که بعد از یک عمر بندگی دم مرگ برگشتند یک مشخصه مشترک دارند
همه آنها با وجود ظاهر بنده و عابد نما در باطن یک جای کارشان می لنگد و لحظه مرگ که هنگام غربال دل است آن یک جا فوران می کند و زندگی را نابود می سازد
فرمول نجات از عاقبت به شری اخلاص است
وقتی که شیطان قسم خورد بندگان را گمراه کند یک جا حسابی کم آورد :"الا عبادک المخلصین"
این راز بندگی است. اینکه مخلص باشیم.
و ماه رمضان فرصت تمرین مخلص بودن است
صحبت ها تمام شده بود و دعاهایمان را هم کرده بودیم با هم خدا حافظی می کردیم در حالی که در دلمان پیمان دوباره ای می بستیم با حضرت معبودکه
از امروز قصد اخلاص داریم تنهایمان نگذار
در پناه حق باشید
87/6/16
12:42 عصر
بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری
بسم الله الحق
امروز یه جایی تو اینترنت خوندم که صاحب یکی از این سایت هایی که از شیر مرغ تا جون آدمیزاده(اسم سایت محفوظ است !) موقع خواستگاری به زنش گفته بود :
"من کاملا اهل اینترنت و کامپیوتر هستم و اینها جزء جدایی ناپذیر زندگی من هستند و شاید به خاطرشون تن به زندان و دردسرهای بزرگتر هم بدهم آیا می پذیرید؟"
یاد صحبت هایی که خیلی شهدا با همسرانشون روز خواستگاری می کردن افتادم :
" تو این راهی که ما شروع کردیم اسارت هست جانبازی هست شهادت هست آیا می پذیرید؟"
دیدم چقدر عوض شدیم
ای کاش ...
87/5/22
3:38 عصر
بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری
بسم الله الهادی
آیا وقت آن نرسیده که پیله های مادی را بشکافیم و به سوی او پرواز کنیم ؟
"طرح به سوی کمال "