سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/12/27
10:18 صبح

درد بزرگ فرهنگی

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم الله الحق

خیلی وقت پیش حدیثی شنیدم که نمی دانم چرا چند وقت است  مرتب در ذهنم چرخ میخورد .
اینکه مومن با وفای به عهدش شناخته میشود.
یعنی هر چقدر هم که نماز و روزه و کار فرهنگی و ....در  چنده ات داشته باشی باز هم مهم همان وفای به عهد است .
درست همان چیزی که بیشتر ماها کمترین اهمیت را بدان می دهیم .
خواهش می کنم سریع موضع نگیرید کمی به زندگی خودمان نگاه کنیم همه چیز دستمان می آید
تا به حال چند بار دیگران را به اصطلاح کاشته ایم
چند بار از دوستی کتابی گرفته ایم و هنوز بعد از مثلا چندین ماه کتاب در کتابخانه ما خاک می خورد
چند بار به دیگران قول انجام کاری را داده ایم و بعد از موعد مقرر دستی به پیشانی کوبیده ایم که :"یادم رفت !" و به همین راحتی از کنارش گذشته ایم .
چند بار برای انجام کاری که شاید از نظر خودمان فی سبیل الله بوده قرارمان را با دیگران به هم زده ایم بی آنکه حتی فکر کنیم که بابا جان دیگران هم مثل ما برای زندگیشان برنامه ریزی دارند ....
زندگی خیلی از ما ها پر است از همان مواردی که بالاتر گفتم وما بی خیال از کنارشان میگذریم آنقدر که دیگر شکل روتین جامعه ما شده است .  اگر قرار باشد کلاسی ساعت 4 تشکیل شود به همه می گویند 3/30 بیایید تا تضمین کنند که حداقل تا ساعت 4/30 تشکیل می شود و ....
این یک درد بزرگ است .یک درد فرهنگی و شاید مهمتر از همه چیز باشد
انسانی که خود را موظف به وفای به عهد کند از همه گزند های روحی در امان است چه بزرگترین عهد ما عهد دوران الست است که در برابر مقام ربانی ندا دادیم "بلی"  .
اگر قرار باشد که که آن عهد بزرگ را به جا آوریم باید از همین عهد های کوچک شروع کنیم . کمی تمرین می خواهد و قدری سختگیری به خود اما نتیجه اش دنیا را دگرگون خواهد کرد
همین

86/10/9
8:50 صبح

غفلت در غدیر

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم الله الرحمن الرحیم


در روز قربان طمع قدرت را به قربانگاه معبود نبردند




                                                           غدیر را به فراموشی سپردند
                                                                                                 


                                                                                                       و عاشورا را آفریدند


و چه کس می داند که ما نیز از آنان نباشیم ....

86/10/3
8:55 صبح

موج خاطره نویسی مهدوی

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم رب المهدی

خانم خواهر در وبلاگ قلم رنجه موجی برای خاطره نویسی مهدوی راه انداختن و از ما هم دعوت کردن که شرکت کنیم .

حقیقتش من خیلی فکر کردم و متاسفانه خاطره مستقیمی پیدا نکردم مگر یکی از نوشته های فروردین امسال که مربوط به حال و هوای روز اول ربیع الاول امسال در حرم حضرت ابی عبد الله بود .

من هم به رسم موج نویسی از دوستان خوبم خانم موسوی ، نور الهدی ، یاس 110، بسیجی گمنام و تمام وبلاگ نویسانی که این مطلب رو می خونن دعوت می کنم که در این موج شرکت کنند .

*********************************************


دم غروب بود و هوا گرگ و میش و نسیمی خنک که بوی بهار را در همه جا می پراکند و دل که باز هم هوایی شده بود .


قسمت های بازرسی را که دم اذان پر از جمعیت شده بود یکی یکی پشت سر
می گذاشتیم و لحظه به لحظه به حرم نزدیکتر میشدیم گلدسته های حرم هم گویی
امروز براق تر شده بود .وپرچم گنبد طلایی حسین که امروز رخت سیاه را از تن
افکنده بود  و قرمز به تن کرده بود .


صدای ملکوتی اذان که پایان گرفت همه منتظر ندای قد قامت بودند که ناگهان نوای قدسی دعای فرج در حرم پیچید ....


الهی عظم البلا


و برح الخفا


و انقطع الرجا


 و ضاقت الارض و منعت السما


وانت المستعان و الیک المشتکا ....


اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمه تعز به الاسلام و اهله ...


اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و قلت عدد نا و کثرة اعدائنا ....


و ضجه های مردم که به هر زبان یک ندا را فریاد می زدند :آقا بیا


خدا یا چه می شود ما را


و سالها پیش در همین نزدیکی ها مردمی بودند که ندای عظم البلا را
فریاد کردند اما آمدن یار آنها را سودی نبخشید که بلایی ابدی را برای آنها
رقم زد .


و اینک ما که در فریاد این ندا چقدر صادق هستیم و تا کجا بر میثاق خود ایستاده ایم ...؟


و فکر کن روزی را  که همه در انتظار اقامه نماز در صفوف مدور مسجد الحرام ایستاده اند و به جای ندای قد قامت ،  صلای انا المهدی می شنوند وآن روز من و تو در کجا ی این دنیا ایستاده ایم و چه حالی داریم ...


خدایا ما را از رحمت بی منتهایت محروم نفرما


 


یا حق


86/9/11
1:53 عصر

ای کسانی که ایمان آورده اید ، ایمان بیاورید .

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه شب موضوع برنامه «طرحی برای فردا » این بود : جزمیات جهان شکستنی است شاید دیده باشی شاید هم نه به عادت دانشجویی یادداشتی از این سخنرانی برداشتم که می گذارمش . توضیح و تفسیر بماند برای بعد اگر فرصت و مجالی بود .

نکاتی از سخنرانی دکتر رحیم پور ازغدی در جمع دانشجویان داشکده امام حسین (ع):

- زمان جنگ هیچ کس در سپاه درجه نداشت . مهم شایستگی و خطر پذیری و صداقتی بود که از خود نشان می دادند . بچه هایی که در جنگ فرمانده می شدند ، فرماندهان حقیقی بودند . در عین حال اینکه رفتار فرماندهی داشتند ، رفتاری کاملا متواضعانه و برادرانه با نیروها داشتند و این روح انقلاب بود . اطاعت پذیری بود روح برادری هم بود .

- در دوران جنگ سپاه و بسیج بدور از تمام قواعد پذیرفته شده ی جهانی جنگید . موفق هم جنگید .

- سپاه از نظر علمی خیلی پیشرفت کرده ولی یک خطر آن را تهدید می کند ؛اینکه تبدیل به یک نیروی کلاسیک نظامی بدور از روح بسیجیانه شود . قدرت و معرفت در کنار هم پاسخ می دهد - و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه شامل تمام قدرتهاست از قدرت نظامی گرفته تا قدرت علمی

- امروز تمام مجامع علمی بشر چشمشان به اینجاست دوستانه یا دشمنانه می پرسند ایران انقلاب اسلامی تشیع .

- امروز یکعده بسته های علمی تولید شده در غرب و اروپا مصرف می شود . هر کس عین این بسته صحبت کند ولو استدلالی نداشته باشد علمی است ! و هر کس ضد اینها صحبت کند ولو استدلال داشته باشد می گویند ایدئولوژیک و غیر علمی است . نیاز امروز ما این است کهع یک شالوده شکنی جهانی توسط شما ها البته بعد از مدتی کسب علم انجام گیرد . -وضعیت اینها مانند آن پادشاه است .شما باید مانند آن پسر بچه نشان دهید که لباسش بی لباسی است.انقلاب ما تا اندازه در زمینه سیاسی این کار راکرده ولی از لحاظ علمی انجام نشده و این کار از دانشجویان مسلمان ، منطقی و علمی بر می آید .

- تا بیست سال پیش همین بیش از نصفی از دنیا در دانشگاه های خود پیز هایی را با عنوان بدیهیات به صورت سوسیالیستی و کمونیستی تدریس می کردند . از رمان گرفته تا سیاست . هیچ کس در اینها نمی توانست تردید کند و میگفتند این مقاومت مذبوحانه ای است در برابر علم !. و امروز در یک سمینار علمی در مسکو ، یکنفرشان حاضر نشد آن معلومات را تکرار کند و همه چرندیات امروز را تکرار می کردند . آنچه آنروز محکات بود شده مزخرفات و آنچه آنروز مزخرفات بود شده محکمات .

- البته هر گروهی حرف حساب و منطقی هم دارد ولی مزخرفات هم به اسم محکمات دارند . این هژمونی هم مانند سوسیالیسم شکستنی است

اما راه حل :

- باید در عرصه های علوم اجتماعی یک عده روشنفکر شجاع پیدا شوند . یکی دو بار هو می شویم ولی بعد حرفهای ما را می پذیرند . این تجربه شخصی من است.

-آنها ساکت ننشسته اند کار می کنند زحمت می کشند و البته خود را بیش از اندازه هم باور کرده اند ولی این طرف ما روزی چند ساعت مطالعه می کنیم ؟ هر چه مطالعه می کنید و کار می کنید باید دو برابرش کنید . حوزه و دانشگاه ما تنبل است . حتی در مسائل فنی و پزشکی فعالیم ولی در علوم اجتماعی و انسانی عقبیم همش ترجمه و کپی برداری می کنیم .

-ما برای انتقال مفاهیم هنوز رسانه خوبی نداریم ولی اگر داشتیم هم محصولی برای عرضه نداشتیم . امروز ما مواد اولیه فراوان داریم باید جوانان خوشفکر و منطقی ما تلاش کنند زحمت بکشد خستگی بکشند تا محصول تولید کنند ...

در پناه حق باشید


86/9/2
12:9 عصر

مناظره در آیین رضوی

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یک آسمان کبوتر دل در هوای تو

                                      پر می زند برای تو

                                                                آری برای تو

با یک روز تاخیر میلاد ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و السلام را به همه شما دوستان خوبم تبریک عرض می‏کنم .

*********************************************

عصر، عصر گفتمان است و تفاهم و هر کس را که می بینی ادعای روشن اندیشی و دوری از تعصب دارد . ولی معلوم نیست ،چرا به تالارهای گفتمان و چت روم ها و حتی جمع های دوستانه خودمان هم که سر می زنی ، با وجود تمام این ادعا ها ، همه جا بوی تعصب و لجبازی میشنوی . شاید به خاطر اینکه الگوی گفتگو مناظره ما شیوه های مدون غربی است که به جای آیین انصاف و منطق به ما ادا و ژست روشن اندیشی آموزش می دهند . مهم نیست که بر حق باشی یا نه .مهم این است که چگونه مغالطه کنی تا طرفت را مغلوب کنی! از این دیدگاه مناظره جنگی است که تو باید پیروز میدانش باشی . حق و انصاف و منطق هم واژه های قشنگی هستند که جنگ تو را می زیبند و دیگران را به سمت تومی فریبند . آخر دراین جنگ پیروزی به معنای مجاب کردن همپیکارت نیست ،پیروزی موافق طرفدار کردن جمع با نظر توست ...و همین می شود که پای مناظره ها که می نشینی احساس میکنی که همه گوش ها را بسته اند و هر کس حرف خود را می زند ...
اما اگر صفحات تاریخ را ورق بزنی ، روزگاری را می بینی که مردانی از جنس نور به شیوه خودشان مناظره هایی را اداره می کردند که دشمنان خونین را مریدان جان برکف می کرد . عجیب اینجاست که ما نیز خود را پیرو آنان می دانیم و دریغ و افسوس که این پیروی بیشتر در نام است تا در عمل
...
بد نیست به بهانه چنین مناسبت هایی هم که شده گاهی سری به تاریخمان بزنیم و کمی یاد بگیریم که مثل آنان باشیم . اگر سری به این مناظره ها زده باشی دو اصل اساسی را پیدا می کنی که رعایت همین دو اصل برای دنیا و آخرتمان کافی است :

1- امام از حیث علم کامل سخن می گفت . از چیزی که خود بوجودش شکی نداشت و چون آفتاب روشنی حقیقتش را دریافته بود . فکر کن که تو کوهی را در برابرت به عینه ببینی دیگر از انکار آن واهمه ای نخواهی داشت چه هر کس سخن از انکار و رد آن زند یک اشارت کافی است تا دیدگانش را به نور کوه مجلی کنی . عینیت حقیقت در نزد امامان ما اینچنین بود .

مشکل ما این است که بحث بر سر چیزی می کنیم که خود هنوز به عینه آن را نپذیرفته ایم و وقتی دلیلی بر رد آن می شنویم بر افروخته می شویم چرا که جوابی نداریم و احساس شکست می کنیم

اما در حالات امام هشتم آمده است که پیش از شروع مناظره می فرمود : ای قوم اگر در بین شما حتی یک تن هست که اسلام را قبول ندارد و خودش تمایل دارد که سوال کند ، از هر چه که می خواهد بدون هیچ ترس و بیمی بپرسد .

و باز می فرمود: کسی از سوال می ترسد که جوابی ندار !

حتی آمده است که گاهی شخص مناظره کننده اظهار عجز می کرد و امام می فرمود :نه ، تو هنوز می توانی فلان ایراد را بگیری ! شخص کمی فکر می کرد و می گفت : بله همین که شما گفتید . و امام پاسخ ایراد خودساخته اش را هم بیان می فرمود . آنقدر پیش می رفت که دیگر هیچ کس را یارای بیان شبهه و شاعبه ای نبود .

و ما چقدر به ایمانمان و علممان تسلط داریم ؟!!! با یکی از دوستان بحثی داشتم .کار بالا گرفت در جوابم گفت هر چه بخواهی ایراد بگیری فلان دانشمند پاسخت را می دهد . در کتابهایش تمام شبهه ها را پاسخ داده است . پرسیدم چند تایش را خودت بگو .گفت من که نخوانده ام ولی مطمئنم که تمام شبهه ها را پاسخ داده !!!خیلی وقاژت ها علم ما به یک مسئله در همین حد است و عجیب اینجاست که سرسختانه دفاع هم می کنیم .

2.اما اصل دوم ،  هدف آنها از مناظره است .آنها مناظره می کردند تا دلهای نا آرام و بدور از حقیقت را به نور حقیقت آرام گردانند . نه اینکه خودی نشان دهند یا حمد و تمجید دیگران را بر انگیزند و یا اینکه طرف مقابل را خورد و حقیر کنند .

در مناظره های امام هشتم آمده است که در جایی احساس می کند که طرف آماده پذیرش است اما در جلوی جمع تحقیر می شود .در اینجا حضرت از دیگران می خواهد که مجلس را خالی کنند .

در جایی دیگر هنگام مناظره صدای اذان بلند می شود امام می گوید : وقت نماز است .عمران _شخص مناظره کننده _ می گوید سیدی بحث را قطع نکن . فقد رقَّ قلبی . دلم نرم شده است . حضرت می فرماید : نماز می خوانیم و بر می گردیم .
یعنی هدف پیروز شدن بر تو نیست بلکه هدفی داریم که این بحث در حاشیه آن است و آن هم رضای خداست .
و ما پیروان امروزِ آنان تا پاسی از شب را پای مناظره ،‏که چه عرض کنم مغالطه! می نشینیم و نماز صبحمان را قضا می خوانیم ( اگر بخوانیم ) و تازه به خیال خودمان مبلغ راه الهی هم هستیم .
یا در بحثمان آنجا که کم می آوریم برای کوبیدن طرف به به هیچ چیز  رحم نمی کنیم و شاید آخرین چیزی که مد نظرمان باشد ( اگر باشد ) کرامت طرف مقابل است ...
حرف و گله در این باره بسیار است و می دانم که کمتر کسی حاضر می شود این همه را بخواند .
مخلص کلام اینکه برای بیرون کشیدن کتاب های گرد و خاک گرفته از گوشه کتابخانه ها لازم نیست که حتما طلبه یا دانشجوی علوم اسلامی باشی . پیرو و شیعه بودن هزینه دارد و هزینه اش هم پای درس آن بزرگواران نشستن است
...

در پناه حق باشید

**********************

پی نوشت : بعضی از نکات و مثال ها ی مطرح شده ، از سخنرانی دکتر رحیم پور ازغدی در همین باب برداشت شده است.


<      1   2   3   4   5   >>   >