بسم رب المخلصین
عکاس جنگ بود. از خاطراتش می گفت.از روز های خرمشهر شبهای مسجد جامع. از روز گار آماتوری . از عکس های سه در چهار .از یک دو سه لبخند ...آخر سر هم یک جمله ای گفت که دلم لرزید
- ما رو کسی اونجا کارگردانی نمی کرد. ما آفیش دلمون بودیم ....
دیدم چقدر دلم برای دلم تنگ شده .برای اون ساز شیرین وقت های دلتنگیش . چند وقتیه که دلم دچار فراموشی شده .ساز خودش رو از یاد برده یه ساز جدیدی میزنه. یه ساز بد قواره .یه سازی که بوی دنیا میده .بوی فراموشی...
حالم خیلی گرفته است آخه دلم ساز خودش رو گم کرده
دعا کنید حافظه دلم برگرده
در پناه حق باشید
پ.ن : حتما امروز ادامه اون برنامه رو از شبکه 2 ساعت هفت شب ببینید .