یا اول
دم غروب بود و هوا گرگ و میش و نسیمی خنک که بوی بهار را در همه جا می پراکند و دل که باز هم هوایی شده بود .
قسمت های بازرسی را که دم اذان پر از جمعیت شده بود یکی یکی پشت سر می گذاشتیم و لحظه به لحظه به حرم نزدیکتر میشدیم گلدسته های حرم هم گویی امروز براق تر شده بود .وپرچم گنبد طلایی حسین که امروز رخت سیاه را از تن افکنده بود و قرمز به تن کرده بود .
صدای ملکوتی اذان که پایان گرفت همه منتظر ندای قد قامت بودند که ناگهان نوای قدسی دعای فرج در حرم پیچید ....
الهی عظم البلا
و برح الخفا
و انقطع الرجا
و ضاقت الارض و منعت السما
وانت المستعان و الیک المشتکا ....
اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمه تعز به الاسلام و اهله ...
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و قلت عدد نا و کثرة اعدائنا ....
و ضجه های مردم و به هر زبان که یک ندا را فریاد می زدند :آقا بیا
خدا یا چه می شود ما را
و سالها پیش در همین نزدیکی ها مردمی بودند که ندای عظم البلا را فریاد کردند اما آمدن یار آنها را سودی نبخشید که بلایی ابدی را برای آنها رقم زد .
و اینک ما که در فریاد این ندا چقدر صادق هستیم و تا کجا بر میثاق خود ایستاده ایم ...؟
و فکر کن روزی را که همه در انتظار اقامه نماز در صفوف مدور مسجد الحرام ایستاده اند و به جای ندای قد قامت ، صلای انا المهدی می شنوند وآن روز من و تو در کجا ی این دنیا ایستاده ایم و چه حالی داریم ...
خدایا ما را از رحمت بی منتهایت محروم نفرما
یا حق
پی نوشت : شهادت امام حسن عسگری رو تسلیت عرض می کنم