سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/4/27
9:54 عصر

امشب به کویت آمدم ...

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم الله القاصم الجبارین


1- امسال هم نشد ، تا دم در خانه اش هم رفتم و نشد ..نمی دانم او مرا نخواند یا من دعوتش را نشنیده گرفتم .هرچه که بود اکنون حسرت است که برایم مانده و باقی ماجرا دیگر چه اهمیتی دارد . درست است  که پشت در مانده ام و از صدای مناجات مهمانانش مخلوطی از غبطه و غصه وجودم را پر می کند اما هنوز هم به رحمتش امیدوارم و زمزمه می کنم :
امشب به کویت آمدم دانم که در وا می کنی
رحمی به این خونین دل رسوای رسوا می کنی ...
2- دیروز یکی دیگر از وعده های سید حسن نصر الله  به حقیقت پیوست . دیشب در میان شادی و اشک شوق مردم ،  سمیر قنطار سخنران جشن پیروزی لبنان بود . هنوز هم جمله اش در ذهنم تکرار می شود: "یکی از زندان بانان اسراییلیِ من ،  به من گفت هنوز مردی که بتواند تو را از دست ما آزاد کند آفریده نشده و من امروز به او می گویم خداوند هزاران مرد آفریده است که اگر چیزی بخواهند  ، او نیز همان را خواهد خواست و اگر سخنی بگویند به عمل تبدیلش خواهند کرد و اگر وعده ای دادند آن را تحقق می بخشند ..."
دیشب در مرز لبنان و فلسطین و در شهر مرزی ناقور و در استادیوم الرای بیروت  تحقق اراده خداوندی را بدست بندگان پاکش دیدم و با تمام وجودم احساس کردم :
ان ینصرکم الله فلا غالب لکم الا هو ...
و این وعده الهی است . حوادث اخیر نشان داد که سنت و مشیت الهی جریان می یابد حتی اگر تمام قوانین بشر آن را غیر ممکن بخواند ...
شاید هر گز در خیالمان هم ذلت اینچنین اسراییل را تصور نمی کردیم . ولی خداوند اراده کرد و اتفاق افتاد همان چیزی که کمتر کسی تصورش را می کرد ... آن هم در چنین روز هایی . شب میلاد امیر المومنین و ایام رجب و سالگرد مقاومت سی سه روزه لبنان
3- در این عمر کوتاهم شاهد حوادثی بودم که شاید کمتر نسلی چنین توفیقی داشته باشد . انقلاب اسلامی ، دفاع مقدس ، خروج اسراییل از جنوب لبنان ، جنبش های اسلامی در سراسر دنیا ، ظهور رهبران آزاده در سراسر دنیا از اقوام و ادیان مختلف ، مقاومت سی سه روزه و این آخری هم که بهتر است آن را عزای عمومی اسراییل بخوانیم و خدا را چه دیدی  شاید تا چند وقت دیگر هم خروج ذلت بار آمریکا را از عراق و افغانستان ...
در این سالهای اخیر احساس می کنم که  انگار تاریخ  mp3 شده است . حوادثی که پیشتر ها به فاصله صد سال اتفاق می افتاد اکنون تند و تند پشت سر هم اتفاق می افتد. انگار دور عقربه ماشین زمان سریعتر شده و آدم ها تند و تند ظهور می کنند و آرمان می آفرینند و می جنگند و شکست می خورند و پیروز می شوند  و...
عجیبتر از آن این است که این روز ها حق بیشتر بر باطل پیروز می شود ....
همین چیز هاست که باعث می شود بیشتر حضورش را احساس کنم . همو را می گویم که فردا را به نام ظهورش نامیده اند...
نشسته ام و در این حوالی جاماندگی از اعتکاف با خود می اندیشم اگر فردا ندای صیحه اش در هوا پیچید من با چه رویی  به استقبالش روم...
و باز هم زمزمه می کنم:
امشب به کویت آمدم دانم که در وا می کنی
رحمی به این خونین دل رسوای رسوا می کنی ...


التماس دعا
در پناه حق باشید