سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/10/20
2:24 عصر

کجایی باران !

بدست شروق (z_m) در دسته روزمرگی

وقتی که دلگرفتگی بیماری مزمن شد دیگر نمی شود کاری کرد جز اینکه نشست و به رسیدن باران دل بست ، تا شاید بغض ها را بشکند و گرفتگی دل را بگشاید ...

این روز ها ، در این موسم پر برف  باران سال ، تشنه بارانم .آن هم باران دل در این خشکسال ریگزار !

احساس می کنم که گرفتگی دل مزمن شده .دیگر یارای تحمل این همه گرفتگی نیست ...

دلم می خواهد فریاد بزنم :

«قاصد روزان ابری

                      داروک !

                             کی می رسد باران؟»

و غافلم از اینکه داروک هم عمریست که بار سفر را در جستجوی باران بسته تا شاید پاسخی بیابد برای این همه تشنه دل !

دلم گرفته

            دلم عجیب گرفته است ...

بویش را می شنوی ؟

نم نمک بوی باران است که از کوچه ها و خیابان هایمان برمی خیزد .باران محرم

و خدایا می شود آیا که باران دلمان هم ، همنوا با باران کربلا  ببارد  ؟...

باران کربلا


86/10/9
8:50 صبح

غفلت در غدیر

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم الله الرحمن الرحیم


در روز قربان طمع قدرت را به قربانگاه معبود نبردند




                                                           غدیر را به فراموشی سپردند
                                                                                                 


                                                                                                       و عاشورا را آفریدند


و چه کس می داند که ما نیز از آنان نباشیم ....

86/10/3
8:55 صبح

موج خاطره نویسی مهدوی

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم رب المهدی

خانم خواهر در وبلاگ قلم رنجه موجی برای خاطره نویسی مهدوی راه انداختن و از ما هم دعوت کردن که شرکت کنیم .

حقیقتش من خیلی فکر کردم و متاسفانه خاطره مستقیمی پیدا نکردم مگر یکی از نوشته های فروردین امسال که مربوط به حال و هوای روز اول ربیع الاول امسال در حرم حضرت ابی عبد الله بود .

من هم به رسم موج نویسی از دوستان خوبم خانم موسوی ، نور الهدی ، یاس 110، بسیجی گمنام و تمام وبلاگ نویسانی که این مطلب رو می خونن دعوت می کنم که در این موج شرکت کنند .

*********************************************


دم غروب بود و هوا گرگ و میش و نسیمی خنک که بوی بهار را در همه جا می پراکند و دل که باز هم هوایی شده بود .


قسمت های بازرسی را که دم اذان پر از جمعیت شده بود یکی یکی پشت سر
می گذاشتیم و لحظه به لحظه به حرم نزدیکتر میشدیم گلدسته های حرم هم گویی
امروز براق تر شده بود .وپرچم گنبد طلایی حسین که امروز رخت سیاه را از تن
افکنده بود  و قرمز به تن کرده بود .


صدای ملکوتی اذان که پایان گرفت همه منتظر ندای قد قامت بودند که ناگهان نوای قدسی دعای فرج در حرم پیچید ....


الهی عظم البلا


و برح الخفا


و انقطع الرجا


 و ضاقت الارض و منعت السما


وانت المستعان و الیک المشتکا ....


اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمه تعز به الاسلام و اهله ...


اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و قلت عدد نا و کثرة اعدائنا ....


و ضجه های مردم که به هر زبان یک ندا را فریاد می زدند :آقا بیا


خدا یا چه می شود ما را


و سالها پیش در همین نزدیکی ها مردمی بودند که ندای عظم البلا را
فریاد کردند اما آمدن یار آنها را سودی نبخشید که بلایی ابدی را برای آنها
رقم زد .


و اینک ما که در فریاد این ندا چقدر صادق هستیم و تا کجا بر میثاق خود ایستاده ایم ...؟


و فکر کن روزی را  که همه در انتظار اقامه نماز در صفوف مدور مسجد الحرام ایستاده اند و به جای ندای قد قامت ،  صلای انا المهدی می شنوند وآن روز من و تو در کجا ی این دنیا ایستاده ایم و چه حالی داریم ...


خدایا ما را از رحمت بی منتهایت محروم نفرما


 


یا حق


86/9/16
2:34 عصر

باران که می بارد ...

بدست شروق (z_m) در دسته روزمرگی

 

به نام خداوند آمرزنده مهربان

باران که می بارد...

شنیده ام وقتی که باران می بارد دعاها استجابت می شود .فکرش را بکن ابرها در آسمان جمع می شوند گرد هم می آیند دستهایشان را به هم می دهند و بعد ، از آسمان ، باران است که قطره قطره می بارد . می آید و می آید . شرشرشر...

حالا دیگر آن قطره ها که مثل هم بودند ،مثل هم نیستند .یک دسته میریزند به رودخانه و دریا میشوند . یک عده در زمین جا می گیرند و چند وقت بعد می جوشند و چشمه می شوند و پاره ای دیگر هم از باتلاق ها و گندآب ها سر در می آورند و...

اما آخرش قطره ها هر چه که باشند، به هر کجا که رفته باشند ، رنگ هر چه را که به خود گرفته باشند ،وقتی گرم میشوند ،وقتی که بخار می شوند، وقتی که سبک می شوند ،برمی گردند به آسمان .

می دانی من فکر می کنم که موقع تولد یک نوزاد هم دعا استجابت می شود .میشنوی صدای چک چک باران است .شاید هم گریه یک نوزاد

هر چه که هست درهای آسمان باز است .موسم دعاست .زود باش خدا منتظر ماست ...

یا حق

 


86/9/11
1:53 عصر

ای کسانی که ایمان آورده اید ، ایمان بیاورید .

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه شب موضوع برنامه «طرحی برای فردا » این بود : جزمیات جهان شکستنی است شاید دیده باشی شاید هم نه به عادت دانشجویی یادداشتی از این سخنرانی برداشتم که می گذارمش . توضیح و تفسیر بماند برای بعد اگر فرصت و مجالی بود .

نکاتی از سخنرانی دکتر رحیم پور ازغدی در جمع دانشجویان داشکده امام حسین (ع):

- زمان جنگ هیچ کس در سپاه درجه نداشت . مهم شایستگی و خطر پذیری و صداقتی بود که از خود نشان می دادند . بچه هایی که در جنگ فرمانده می شدند ، فرماندهان حقیقی بودند . در عین حال اینکه رفتار فرماندهی داشتند ، رفتاری کاملا متواضعانه و برادرانه با نیروها داشتند و این روح انقلاب بود . اطاعت پذیری بود روح برادری هم بود .

- در دوران جنگ سپاه و بسیج بدور از تمام قواعد پذیرفته شده ی جهانی جنگید . موفق هم جنگید .

- سپاه از نظر علمی خیلی پیشرفت کرده ولی یک خطر آن را تهدید می کند ؛اینکه تبدیل به یک نیروی کلاسیک نظامی بدور از روح بسیجیانه شود . قدرت و معرفت در کنار هم پاسخ می دهد - و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه شامل تمام قدرتهاست از قدرت نظامی گرفته تا قدرت علمی

- امروز تمام مجامع علمی بشر چشمشان به اینجاست دوستانه یا دشمنانه می پرسند ایران انقلاب اسلامی تشیع .

- امروز یکعده بسته های علمی تولید شده در غرب و اروپا مصرف می شود . هر کس عین این بسته صحبت کند ولو استدلالی نداشته باشد علمی است ! و هر کس ضد اینها صحبت کند ولو استدلال داشته باشد می گویند ایدئولوژیک و غیر علمی است . نیاز امروز ما این است کهع یک شالوده شکنی جهانی توسط شما ها البته بعد از مدتی کسب علم انجام گیرد . -وضعیت اینها مانند آن پادشاه است .شما باید مانند آن پسر بچه نشان دهید که لباسش بی لباسی است.انقلاب ما تا اندازه در زمینه سیاسی این کار راکرده ولی از لحاظ علمی انجام نشده و این کار از دانشجویان مسلمان ، منطقی و علمی بر می آید .

- تا بیست سال پیش همین بیش از نصفی از دنیا در دانشگاه های خود پیز هایی را با عنوان بدیهیات به صورت سوسیالیستی و کمونیستی تدریس می کردند . از رمان گرفته تا سیاست . هیچ کس در اینها نمی توانست تردید کند و میگفتند این مقاومت مذبوحانه ای است در برابر علم !. و امروز در یک سمینار علمی در مسکو ، یکنفرشان حاضر نشد آن معلومات را تکرار کند و همه چرندیات امروز را تکرار می کردند . آنچه آنروز محکات بود شده مزخرفات و آنچه آنروز مزخرفات بود شده محکمات .

- البته هر گروهی حرف حساب و منطقی هم دارد ولی مزخرفات هم به اسم محکمات دارند . این هژمونی هم مانند سوسیالیسم شکستنی است

اما راه حل :

- باید در عرصه های علوم اجتماعی یک عده روشنفکر شجاع پیدا شوند . یکی دو بار هو می شویم ولی بعد حرفهای ما را می پذیرند . این تجربه شخصی من است.

-آنها ساکت ننشسته اند کار می کنند زحمت می کشند و البته خود را بیش از اندازه هم باور کرده اند ولی این طرف ما روزی چند ساعت مطالعه می کنیم ؟ هر چه مطالعه می کنید و کار می کنید باید دو برابرش کنید . حوزه و دانشگاه ما تنبل است . حتی در مسائل فنی و پزشکی فعالیم ولی در علوم اجتماعی و انسانی عقبیم همش ترجمه و کپی برداری می کنیم .

-ما برای انتقال مفاهیم هنوز رسانه خوبی نداریم ولی اگر داشتیم هم محصولی برای عرضه نداشتیم . امروز ما مواد اولیه فراوان داریم باید جوانان خوشفکر و منطقی ما تلاش کنند زحمت بکشد خستگی بکشند تا محصول تولید کنند ...

در پناه حق باشید


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >