سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/11/8
9:14 صبح

حال آخر !

بدست شروق (z_m) در دسته شروق، انتخابات، اعتراض، بلعم با عورا، کشف حجاب، اخلاص، عاقبت، خودشیفتگی، خودپسندی

بسم رب المخلصین

یک توضیح :حکایت آن خانومی  که کشف حجاب کرده بود را که شنیدیم به یاد این پست قدیمی افتادم. اگر چه مربوط به رمضان سال گذشته است اما خیلی هم به اتفاقا این روز های جامعه ما بی ارتباط نیست.

برایمان از قرآن می گفت .به قصه بلعم ابن باعورا رسیده بودیم
حکایتش کمی دلمان را لرزاند.حکیم دین شناسی که همراه موسی بود و وقتی به سرزمین کنعان رسیدند حب "جاه "و "ستایش شنیدن
"او را به برگشتن از یک عمر عبادت واداشت
می گفت نقطه ضعف بلعم ابن باعورا همین علاقه اش به مجد شنیدن بود و مردم کنعان هم که این نقطه ضعف را خوب پیدا کرده بودند برای مقابله با موسی شیرش کردند و آن شد که نمی باید می شد
و
او که تا دیروز برای همه مسئله دین می گفت به کافران کنعان آموخت که زنان
خود را زینت بپوشانید و به بهانه فروش اجناس به میان لشکر موسی بفرستید تا
یارانش دچار فساد شوند و تضعیف گردند و از مهلکه نجات یابید
می گفت همیشه آخر کار ها مهم است فرقی نمی کند فرعون باشی یا بلعم باعورا وقتی قرار باشد که بر کفر بمیری
روزه را اگر یک دقیقه مانده به اذان افطار کنی باطل است و نماز را اگر تا قبل از سلام آخر به پایان بری باید قضا کنی
در برابر قانون الهی کار را کسی می کند که تمام کند
بعد نگاهی به قیافه های گرفته ما کرد و گفت با اینکه هیچ کس از فردایش خبر ندارد اما فرمولی هست که آخر کار ما را تضمین می کند
تمام کسانی که بعد از یک عمر بندگی دم مرگ برگشتند یک مشخصه مشترک دارند
همه
آنها با وجود ظاهر بنده و عابد نما در باطن یک جای کارشان می لنگد و لحظه
مرگ که هنگام غربال دل است آن یک جا فوران می کند و زندگی را نابود می سازد

فرمول نجات از عاقبت به شری اخلاص است
وقتی که شیطان قسم خورد بندگان را گمراه کند یک جا حسابی کم آورد :"الا عبادک المخلصین"
این راز بندگی است. اینکه مخلص باشیم.


88/5/4
11:36 صبح

هیا هو های پوچ

بدست شروق (z_m) در دسته انتخابات، اغتشاش، هیاهو، اعتراض

بسم رب المخلصین

نمی دانم تا حالا توفیق نماز ظهر را در شبستان امام خمینی مشهد داشته اید یا نه ؟

همیشه موقع نماز ظهر و عصر در این شبستان به غیر از ذکر های منقطع مکبر ،صدایی که به گوش می رسد جیغ و داد و گریه بچه هاست . آنقدر این صدا بارز و مشخص است که اگر یک نابینا وارد این فضا شود و خیل نمازگزاران خاموش ایستاده را نبیند راستی راستی باورش می شود که به شیر خوارگاه وارد شده .

امسال هم که موقع نماز ظهر و عصر همین صحنه تکرار شد یک نکته ای به ذهنم رسید . اینکه همیشه صدای داد و فریاد نشان دهنده صدای حاضرین یک جمع نیست چرا که خیلی وقتها اکثریت جمع آنقدر مشغول کار خودشان هستند که صدایی از آنها به گوش نمی رسد !

 

در پناه حق باشید


88/3/14
5:6 عصر

مهر های شناسنامه من

بدست شروق (z_m) در دسته اوباما در مصر، شناسنامه، شروق، انتخابات

بسم رب المخلصین

در روزگار ما ، آدم ها را با شناسنامه هایشان می شناسند شناسنامه هایی که می گویند که هستی در کجا به دنیا آمده ای  خانواده ات که هستند و... . روز خداحافظیت با این دنیا چه تاریخی است .

اما شناسنامه ما ایرانیان (کشور های دیگر را نمیدانم )علاوه بر همه این ها یک صفحه دیگر هم دارد. صفحه که گاهی سفید سفید است و گاهی هم پر از مهر های رنگارنگ.

و همین صفحه کوچک سی سال است لج آن ور آبی ها را در آورده است.صفحه ای که مقیاسش به بزرگی اعتماد یک ملت است . اعتماد به ایرانی مسلمان بودن . اعتماد به سبزی انقلاب شقایق ها .اعتماد به سفیدی حقیقت .اعتماد به سرخی  خون لاله های پرپر...

و مگر می شود در این خاک زیسته باشی و به این سه رنگ اعتماد نکنی .مگر می شود هشت سال عاشقی را دیده باشی ، حروف توانستن را در اشک و خون لبخند هجی کرده باشی ، رحمت مهربان دو عالم را در تاریکی و روشنایی این مرزو بوم دیده باشی و اعتماد نکنی ...

 

بگذار صدای ناهنجار خود را در بوق هایشان بدمند .بگذار با قلمو های سیاهشان رنگ تمسخر بر اندیشه هایمان بکشند .بگذار اشک تمساح بریزند و من و تو را تروریست بخوانند. بگذار لبخند ریا و نفاق به چهره ببندند و دم از اسلام و آیین های آسمانی بزنند**. بگذار به اسم عدالت و دلسوزی تفرقه بندازندو ...

مهم مهر های شناسنامه من و توست که سرخ یا سبز یا آبی امضایی است بر حقانیت کلمه حق بر زمین .این مهر ها را به سیاهی تفرقه و به جان هم افتادن آلوده نکنیم .

 

**: امروز اوباما در مصر با مسلمانان جهان گفتگو کرد . اشک تمساح ریخت و دل برای مسلمانان بوسنی که قربانی ترویسم هایی مثل ما! شدند دل سوزاند

***:دیروز تلوزیون صحنه های از حضور طرفداران کاندیدا ها را در خیابان نشان میداد.طرفداران موسوی در داخل ماشینی پوستر موسوی را در دست داشتند و با لبخند خطاب به جوانک گوشه خیابان گفتند : یا حسین تا میر حسین

و جوان گوشه خیابان با لبخند دستش را بالا برد و گفت : یا علی تا احمدی. آرزو کردم که ای کاش این صحنه تنها صحنه تبلیغات انتخاباتی ما شود  !

****:این یک موج وبلاگی است شما هم درباره مهر های شناسنامه تان بنویسید !