سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/10/3
8:55 صبح

موج خاطره نویسی مهدوی

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم رب المهدی

خانم خواهر در وبلاگ قلم رنجه موجی برای خاطره نویسی مهدوی راه انداختن و از ما هم دعوت کردن که شرکت کنیم .

حقیقتش من خیلی فکر کردم و متاسفانه خاطره مستقیمی پیدا نکردم مگر یکی از نوشته های فروردین امسال که مربوط به حال و هوای روز اول ربیع الاول امسال در حرم حضرت ابی عبد الله بود .

من هم به رسم موج نویسی از دوستان خوبم خانم موسوی ، نور الهدی ، یاس 110، بسیجی گمنام و تمام وبلاگ نویسانی که این مطلب رو می خونن دعوت می کنم که در این موج شرکت کنند .

*********************************************


دم غروب بود و هوا گرگ و میش و نسیمی خنک که بوی بهار را در همه جا می پراکند و دل که باز هم هوایی شده بود .


قسمت های بازرسی را که دم اذان پر از جمعیت شده بود یکی یکی پشت سر
می گذاشتیم و لحظه به لحظه به حرم نزدیکتر میشدیم گلدسته های حرم هم گویی
امروز براق تر شده بود .وپرچم گنبد طلایی حسین که امروز رخت سیاه را از تن
افکنده بود  و قرمز به تن کرده بود .


صدای ملکوتی اذان که پایان گرفت همه منتظر ندای قد قامت بودند که ناگهان نوای قدسی دعای فرج در حرم پیچید ....


الهی عظم البلا


و برح الخفا


و انقطع الرجا


 و ضاقت الارض و منعت السما


وانت المستعان و الیک المشتکا ....


اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمه تعز به الاسلام و اهله ...


اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و قلت عدد نا و کثرة اعدائنا ....


و ضجه های مردم که به هر زبان یک ندا را فریاد می زدند :آقا بیا


خدا یا چه می شود ما را


و سالها پیش در همین نزدیکی ها مردمی بودند که ندای عظم البلا را
فریاد کردند اما آمدن یار آنها را سودی نبخشید که بلایی ابدی را برای آنها
رقم زد .


و اینک ما که در فریاد این ندا چقدر صادق هستیم و تا کجا بر میثاق خود ایستاده ایم ...؟


و فکر کن روزی را  که همه در انتظار اقامه نماز در صفوف مدور مسجد الحرام ایستاده اند و به جای ندای قد قامت ،  صلای انا المهدی می شنوند وآن روز من و تو در کجا ی این دنیا ایستاده ایم و چه حالی داریم ...


خدایا ما را از رحمت بی منتهایت محروم نفرما


 


یا حق