بسم الله الحق
سلام
امروز وقتی بین یادادشت هایم دنبال مطلبی برای وبلاگ میگشتم سخنرانی حجت الاسلام رهدار را پیدا کردم که تابستان امسال در همایش تکاپوی گذار(این همایش از طرف بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی اصفهان بر گزار شده بود)ایراد گردیده .بد ندید که آنرا در این بخش ثبت کنم .متاسفانه اصل سخنرانی را در اختیار ندارم و آنچه در ادامه می خوانید نت برداری های بنده از سخنرانی می باشد.
امید وارم که مورد استفاده شما عزیزان واقع شود:
جریان شناسی اندیشه های دین باور در تولید علم
مقدمه :
نکته اول اینکه ضرورت آمدن به این جلسات ضرورت دهه هشتاد است .که این بحث ها در دهه های چهل وپنجاه و قبل تر از آن هم بسیار داغ و گویا مطرح شده است به خصوص در زمان حمله فکر های مارکسیستی به حوزه ما که در آن روزگار متناسب با عصر بحث ها و صحبت های بسیار خوبی شده است. اما امروز مسئله چیز دیگری است و پاسخ نیز.
آنچه امروز ما را به اینجا کشانده ، این است که بعد از ربع قرن تجربه احساس کردیم که بدون تکیه بر علم خودمان ،گویی در دامی می افتیم که برایمان طرح شده است . یکی از دانشمندان بومی ما می گوید کار به جایی رسیده است که مفاهیم سنتی خود را مجبور باشیم با مفایم مدرن توضیح دهیم ...
بنا بر این ما در حوزه تعریف به علمی نیاز داریم که ما را به داخل جامعه ببرد نه یک علم تئوری.
در شروع بحث باید پیشینه جریان های دیندار را کشف کنیم .این جریانات به دو دسته تقسیم می شود .برخی در ساحت غرب ریشه دارند و باید کلیت آنها را در یک صده قبل از پیروزی انقلاب درک کرد . این نیمه قرن 19 تا ربع پایانی قرن 20 است که غرب در حوزه دین آخرین حرفهایش را زده است و تصمیم گرفته است که پرونده دین را ببندد این فکر سه تا چهار قرن طول کشید تا محصول داد .فکری که انسان را به جای خدا مهمان می کرد فکری که تبدیل به یک صنعت شد ...
در حال حاضر مشکل ما خوب فکر کردن نیست مشکل ما بد عمل کردن است . شاید مدل تحقیقات پژوهشی بتواند سفارشی و زمانبردار باشد اما تحقیقات بنیادی اینگونه نیست شاید بخواهیم ده سال فکر کنیم و بعد از ده سال یک دفعه یک جرقه ای در ذهن زده شود و یک ایدئواوژی طراحی شود یعنی تولید فکر زمنبردار نیست .کسی که فکر بنیادی می کند نمی تواند به شما راهبرد عملی دهد . فکر انسان ها مثل برنج است تا دم نکشد قابل استفاده نیست یک محصول بایستی در آزمایشگگاه کشف شود در دانشگاه تئوریزه شود در کارخانه تولید شود در خانه مصرف شود . دانشگاه های اکنون ما سکولار پرور است . نمی شود هگل خواند و اسلام تولید کرد . بایستی اسلام خواند تا اسلام تولید کرد .
بشر غربی حذف خدا را بسیار منطقی دریافت .در پایان قرن 19 شاهد شکل گیری تئوری مرگ خدا هستیم و " خدا مرده است " نیچه در این زمان نوشته می شود . در پایان قرن 19 متافیزیکی ترین و غیبی ترین مفاهیم با مادی ترین مفاهیم بحث می شود چنانکه "دست پنهان" اسمیت در این زمان نوشته می شود .آنگونه که وقتی لاپلاس نامه چهار هزار صفحه ای برای ناپلئون می نویسد و ناپلئون می پرسد که چرا اسمی از خدا نیاوردی، پاسخ می دهد خدا دیگر مرده است .
امروز همه چیز با علم تعریف می شود و در این ساحت خدایی هم که از او صحبت می شود یک خدای زمینی است . فکر می کند که غولی به نام خدا باران را فرو می ریزد اما زمانی که فرایند تبخیر آب تشکیل ابر را می یابد خدا را از زندگی حذف می کند.
هر چه ددایره علم رشد می کند دایره دین کوچکتر می شود پس منطقی است که وقتی علم به قله برسد دین به صفر برسد چیزی که در ابتدای قرن 20 بر مردم ظاهر شد .
در این زمان دیگر چیزی به نام قدس و غیب نداریم هر آنچه هست ماده است ...
ادامه این سخنرانی را در پست بعدی بخوانید.
فعلا خدا نگهدار