بسم الله الحق
یادش به خیر دوران مدرسه. روزهای دانشآموزی و پشت نیمکتنشینی. آن روزها دانشآموزی حال و هوای خودش را داشت. مثل حالا نبود که از کلاس اول ابتدایی بچهها را از غول کنکور بترسانند. به وقتش درس میخواندیم. به وقتش هم به سرگرمیهایمان میرسیدیم. یکی از این سرگرمیها، روزنامهدیواری بود. تا مناسبتی پیش میآمد دور هم جمع میشدیم و کار شروع میشد. آنکه خط خوشی داشت خطاط میشد و آنکه نمره هنرش 20 بود نقاش و یک عده هم که سیاهیلشکر بودند. از این مجله و آن کتاب مطلب جمع میکردند و یکی هم که حس رهبریش بیشتر بود میشد سرگروه.
تا وقتی هر کس سر جای خودش بود، همه چیز خوب پیش میرفت و حتی گاهی جایزه اول را هم میگرفتیم. اما وقتهایی هم بود که رگ بچگیمان گل میکرد و حس حسادت قلقلکمان میداد.
یکهو میدیدی آنکه بهترین اثر هنریش یک آدم خطی روی میز نیمکتش بود، اصرار میکرد که نقاش روزنامهدیواری باشد. اینجا بود که یا کوتاه میآمدیم و در آخر اثری پدید میآمد که حتی خودمان هم رویمان نمیشد نگاهش کنیم و یا کوتاه نمیآمدیم و برای مدتی یکی از دوستانمان را از دست میدادیم.
همان روزها بود که به یک قانون مهم رسیدیم: اجرای "خوب نقش" خیلی مهمتر از اجرای "نقش خوب" است. از قِبَل همین قانون بود که یاد گرفتیم اهمیت یک سیاهیلشکر مطلب جمعکن خوب به همان مهمی یک سرگروه خوب است.
این روزها که کشور ما درگیر انتخاب ریاستجمهوری است و همه جا بحث از ویژگیهای فرد اصلح است، شاید بیش از هر زمانی پرداختن به این قانون طلایی اهمیت داشتهباشد. البته اینکه همه با هم به اجماع برسند و بهترین گزینه را برای تصدی بالاترین مقام اجرایی کشور انتخاب کنند، خیلی خوب است اما کافی نیست. یک کشور آباد و مستقل بیشتر از یک رییس جمهور خوب و متعهد نیازمند دستهایتلاشگر و نیروهای متعهد و خلاق و توانمند است. رییس جمهور خوب تنها با داشتن این نیروهاست که میتواند از مدیریت صحیح خود یک نتیجه عالی بگیرد.
این روزها برای همه ما فرصت خوبی است که به خودمان یک قول مهم بدهیم. اینکه بیشتر از آنکه به دنبال تصدی نقشهای خوب باشیم، در هر نقش و مقامی که هستیم تمام تلاشمان را برای ایفای خوب نقشمان به کارببندیم تا رویای ایران آباد و مستقل برای همه ما محقق شود.
---------------------------------
پ.ن : این مقاله در تاریخ 25 خرداد ماه امسال در مجله زن روز به چاپ رسیده است