بسم الله الحق
15 سال پیش :
خانمی بود که چندین سال قبلترش به اصرار همسرش برای ادامه تحصیل به کانادا رفته بودند . بچه هایش تازه داشتند وارد مدرسه می شدند . خیلی نگرانشان بود . می گفت آرزو می کنم برگردیم ایران . اینجا تربیت بچه ها خیلی آسانتر است . همه کمک می کنند تا فرزندت را درست و اسلامی تربیت کنی . تلوزیون ، مدرسه ، مسجد .... ولی آنجا خودتی و خودت . باید چهار چنگولی بچه ات رو بچسبی تا توسط سم پاشی اونها افکارش مسموم نشه و درست بار بیاد ....
همین چند ماه پیش :
از دوستان دوران دانشگاهم است . همان سالها ازدواج کرد و حالا دیگر دخترش سه چهار سالی سن دارد . خیلی نگرانش است . می گوید بد زمانه ای شده است . نمی دانم چه کنم . ما برای اینکه دخترمان درست بار بیاید از اول قرار گذاشتیم ماهواره نداشته باشیم . ولی تلوزیون خودمان کم چیز های عجیب به خورد بچه ها نمی دهد .اول فکر کردیم تلویزیون را هم جمع کنیم .بعد دیدیم آخرش که چه. بالاخره وارد جامعه می شود و خیلی چیزها را خودش میبیند . دنبال جایگزین گشتیم چیز دندانگیری گیرمان نیامد . حالا مجبورم هر وقت پای تلوزیون مینشیند من هم کار و زندگیم را تعطیل کنم و پیشش باشم .
کار تربیت خیلی سخت شده . با اینکه چندین فرصت شغلی خوب هم برایم پیش آمده ولی تصمیم گرفته ام تا قبل از مدرسه رفتنش به کار فکر نکنم شاید بتوانم در این مدت آنقدر مفاهیمش را تقویت کنم که در برابر افکار مسموم جامعه و مدرسه واکسینه شود ....
نا خود گاه یاد صحبتهای 15 سال پیش دوستمان افتادم . در جوابش لبخندی زدم و گفتم واقعا فکر می کنی تهاجم فرهنگی یعنی چه ؟