دنبال معنای واژه پایلوت می گشتیم .نه املای انگلیسی اش را می دانستیم و نه حتی محل استفاده اش را .یک آن نگاهی به ما کرد و گفت چند دقیقه صبر کنید .رفت پشت رایانه اش نشست و بعد از مدت کوتاهی در حد یک مقاله جمع و جور در مورد پایلوت به ما توضیح داد . آخر سر هم لبخندی و زد و گفت : خدا گوگل را از ما نگیرد !
بحث بحث گوگل است . سایتی که روزانه خیلی بیشتر از 18 میلیون دلار در آمد دارد . یک عبارت معروف می گوید بگو گمشده هایت چیست تا بگویم کیستی !
شاید گوگل از این لحاظ بیشتر از همه، آدم های روی زمین را می شناسد .برای همین است که این سایت برای خیلی ها ارزش زیادی پیدا می کند . ارزشی که شاید با هیچ مبلغی نتوان آن را سنجید . فقط یک مثالش که اجازه دادند به بیرون درز کند بحث مبارزه با آنفولانزا در آمریکا بود .آن روز ها که بحث آنفولانزای نوع آ خیلی داغ شد وزارت بهداشت آمریکا یک کمیته برای مبارزه با این بیماری تشکیل داد . این کمیته آمار مراجعین به تمام مراکز درمانی و دارو خانه ها در زمینه آنفولانزا را جمع آوری می کرد و بر اساس تعداد آنها یک نمودار می کشید که مشخص می کرد در کدام مناطق بیماری شیوع پیدا کرده .
چند ماه بعد با گوگل به توافق رسیدند و نمودار جستجوی کلید واژه های مربوط به بیماری را بر حسب منطقه جستجو گر ،از طریق پایگاه داده جستجو های گوگل بدست آوردند . هر دو نمودار بر هم منطبق بود ! از آن به بعد این وزارتخانه با نصف هزینه ای که قبلا برای استخدام نیرو ی آمار گیر مصرف می کرد ، از روی نتایج جستجوی گوگل اقدام به مبارزه با بیماری کرد .
این اتفاق یک استفاده بشر دوستانه از سرمایه بزرگ اطلاعاتی گوگل بود. ولی آیا استفاده از این اطلاعات به همین جا ختم می شود ؟
اطلاعاتی که حکایت از نیاز ها ، نفرت ها ، محبوبیت ها و تمام دغدغه های یک ملت دارد ... به جرات می توان گفت عدم استفاده جاسوسی از این اطلاعات برای کسی که به این اطلاعات دسترسی دارد در دنیای امروز یک خیال خوش بینانه است . با وجود این اطلاعات به راحتی می توان نقاط ضعف افراد یک منطقه و یا یک کشور را بدست آورد .و از این نقاط ضعف برای حکمرانی بر دنیا استفاده نمود .
این در حالیست که برای بسیاری از افراد جامعه اینترنت برابر گوگل است .این روز ها اکثر ما برای هر کار ریز و درشتی سر از گوگل در می آوریم . از پیدا کردن یک دستور غذای ساده تا تحقیق در مورد یک موضوع پیچیده برای پروژه پایانی فوق لیسانس !
و این یعنی اینکه همگی با دست خودمان اطلاعاتمان را در اختیار یک سایت امریکایی که شاید همین ریشه های صهیونیستی آن برای خیلی ها آشکار شده است می گذاریم .
همین دغدغه ها بود که باعث شد کم کم جامعه جهانی نسبت به این سایت که توسط چند دانشجو تاسیس شده است حساس شود و بحث حریم خصوصی در جستجو های هر فرد مطرح شود .تا جایی که اتحادیه اروپا به دنبال این باشد که گوگل را از طریق قوانین بین المللی ملزم کند اطلاعاتش را سالی یک بار به کلی پاک کند .
حالا چند وقتی ست که این دغدغه که اتفاقا هم دغدغه به حقی است در داخل کشور هم احساس می شود . اگر نگاهی به مقالات منتشر شده در چند ماه اخیر بیاندازیم می بینیم که بسیاری از فعالان اجتماعی و سایبری به خطراتی که از همه گیر شدن این صفحه به ظاهر ساده در میان کاربران ایرانی متوجه کشور است اشاره می کنند .
در این میان راهکارهایی هم ارائه می شود که مهمترین راه کار ارائه شده بحث فیلتر کردن این سایت و سرویس ایمیل ارائه شده توسط آن است . راهکاری که در نگاه اول خیلی ضروری به نظر میرسد .
اما تجربه ثابت کرده برای کاربری که معتاد به یک سایت خاص شده است تحریم و فیلتر و حرمان نمی تواند جوابگو باشد . فضا فضای اینترنت و شبکه است و همه جور دستی در کار است تا انواع فیلترینگ و تحریم ها را دور بزند و راهی برای رسیدن به نیاز خود پیدا کند . پس چه باید کرد ؟
شاید برای حل این مشکل بهترین راه حل استفاده از یک متد تربیتی قدیمی است . تغییر دیدگاه از یک سایت خارجی به یک سایت داخلی . یک موتور جستجو با همان قدرت و همان گستره که بتواند نیاز مخاطب راحت طلب ما را که به یک جستجوی دو سه ساعتی در مورد یک موضوع هزار صفحه ای عادت کرده است پاسخ دهد .برای دست یافتن به چنین محصولی داشتن دو چیز ضروری به نظر می رسد .اول تکنولوژی و تکنیک و بعد مخاطب .
مهمترین سرمایه یک موتور جستجو مخاطبین آن است . در حال حاضر شرکت های زیادی سعی دارند با استفاده از بروزترین تکنیک ها ، موتور های جستجوی داخلی تولید کنند . ولی به دلیل همین عدم اقبال مخاطب کار به جایی نمی برند .
به نظر می رسد مهمترین موضوعی که می بایست در زمینه مبارزه با بحران گوگل به آن فکر کرد، بحث فرهنگسازی در زمینه استفاده از موتور جستجوی داخلی و القای این فکر به مخاطبین اینترنتی است که جستجوی شما سرمایه است، سرمایه را به دست خارجی ها ندهید!
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن : این یادداشت در تاریخ 3/3/1390 در خبرگزاری پانا منتشر شده است