بسم رب المخلصین
- تا سقوط مبارک جوانان مصری نوزده شب و روزِ خود را در خیابان های مصر گذراندند .در تمام این مدت هر وقت صحنه تظاهراتشان را از شبکه های مختلف میدیدی فقط شعار و شور می دیدی کمتر خبری از شکستن بود و آتش زدن با وجودی که پلیس مصر هم باتوم داشت و هم با ماشین های خود به تظاهر کنندگان حمله می کرد . نماز روی پل را هرگز فراموش نمی کنم وقتی پلیس بر سر شرکت کنندگان در نماز جماعت آب میریخت و نماز گزاران با آرامش نماز می خواندند . حتی آن شبی که درگیری ها بالا گرفته بود و پلیس غیبش زده بود و ارتش دست روی دست نشسته بود و خبرهایی از حمله به موزه مصر می رسید جوانان مصری دور تا دور موزه دیوار بشری درست کردند و از موزه و فرهنگ و تاریخ مصر محافظت کردند.در این بین حرف جالبی که از بیشتر تظاهر کنندگان می شنیدیم این بود : ما مصر را برای مصری ها می خواهیم . نمی گذاریم ویران شود .ما فقط خواهان تغییر نظام هستیم .
آن روزِ جمعه هم که بلطدگی ها حمله کردند و با اسب و شتر و سنگ به جان جوانان میدان التحریر افتادند و جوانان مجبور به دفاع شدند ، همان موقع هم هر وقت که بلطدگی ها دست از سنگ پرانی برمی داشتند ، دو سه نفرشان به وسط می آمدند فریاد "سلمیه سلمیه" سر میداند.
این وسط سوالی برایمان مطرح شده بود .اینکه چطور این همه آدم شب و روزشان را در میدان التحریر می گذرانند اما اثری از آشغال و زباله در میدان نمیبینیم . در حالی که ما فقط در یک راهپیمایی عادی کل خیابان های تهران را پر از لیوان یکبار مصرف وکاغذ پاره می کنیم ! چند روز بعد در گزارش های حاشیه ای یکی از شبکه ها دیدم که جوانان به صورت خود جوش زباله ها را جمع میکنند و به گوشه میدان می برند ...
-از بعد از ظهر روز دوشنبه شبکه های بی بی سی و صدای آمریکا و ... برنامه های عادی خود را قطع کردند و مشغول پخش مشاهدات شاهدان عینی !! راهپیمایی 25 بهمن شدند . قریب به اتفاق شاهدان سنگپرانی و آتش زدن های سبز ها را اعتراف کردند . یکی از دختران شاهدعینی ! که دو سه بار به برنامه های مختلف بی بی سی هم زنگ زد مرتب تکرار می کرد که ما دنبال تظاهرات آرام بودیم ولی بسیجی ها با باتوم و یاحیدر گویان سعی می کردند ما را عصبانی کنند! برای همین ما هم عصبانی شدیم و شروع کردیم به پرتاب سنگ و ...
یکی از شاهدان خودش تعریف می کرد که بسیجی ها انتهای یک کوچه منتظر سبزها بودند و بعد سبز ها با سنگ به آنها حمله کردند و خودش با چشم خودش دیده بود که سرو روی بسیجی ها خونی شده بود ...
بعد ها تصاویرش به دستمان رسید که هنوز یک ساعت هم از راهپیمایی نگذشته سطل آشغال ها به آتش کشیده شده بود و نرده های کنار خیابان کنده شده بود و ....
باقی اش را خودتان قضاوت کنید که چه کسی در حمایت چه کسی قصد راهپیمایی آرام!!! داشت.