بسم رب المخلصین
شاید مصر آخرین جایی بود که فکر می کردم یک روز اینقدر برایم مهم شود . تا همین چند سال پیش که هنوز نه خالد اسلامبولی را درست می شناختم و نه سریال ظهور را دیده بودم و نه حتی غزه محاصره شده بود به فکر مصر هم نیفتاده بودم .
مصر برایم سرزمین افسانه ای فرعون و موسی و بنی اسراییل بود و یوسفی که از کنعان آمد و پادشاهش شد.
اما امروز انگار فریاد خاموش شده مصر از دل تاریخ بر آمده تا طوفان جدیدی در دنیای آماده ی بیداری ، به پا کند . طوفانی با شعار آزادگی و نه آزادی !
9 روز تمام است که جوانان مصری خانه را به سمت خیابان های شهرشان ترک کرده اند تازندگی آزادگان را حتی شده به قیمت مرگ برای خود به ارمغان آورند :
روز های اول قیام است . نزدیک غروب است .جمعیت دسته دسته در خیابان شعار می دهند .پلیس در بالای خیابان ایستاده تا جلو پیشروی را بگیرد . اذان می گویند جمعیت دسته دسته نماز جماعت در خیابان به پامی کند. عده ای درگوشه و کنار دنبال آب هستند تا زودتر وضو بگیرند و به صفها ملحق شوند . پلیس اما در بهت و حیرت است . انگار سر در گم شده است ...این صحنه در روز های بعد هم تکرار میشود . دسته هایی که روز های اول فقط سه چهار صف را تشکیل می دادند حالا به هم ملحق می شوند و نصف یک خیابان را پر می کنند . پلیس دیگر از بهت در آمده و عصبانی می شود . روی یکی از پلهای نیل دوباره نماز به پا می شود . ماشین های پلیس رو به جمعیت ایستاده است . جمعیت با آرامش عجیبی نماز می خواند و پلیس از فرط عصبانیت به صفهای نماز گزار آب می پاشد صفها با همان آرامش زیر باران فواره های ماشین پلیس به نماز خود ادامه می دهند و تو به یاد فیلم "محمد رسول الله" ساخته مصطفی عقاد مصری می افتی و صفوف اصحاب رسول الله که دست در دست هم کوچه های مکه را زیر رگبار سنگ و ناسزای قریش از طنین الله اکبر و لا اله الا الله پر می کردند ...
کار بالا گرفته است .علی رغم تیراندازی ها و شهادت ها میدان التحریر صحنه حضور است و فریاد " الشعب ، یرید ، اسقاط النظام "(ملت خواستار سقوط نظام است) جوانان مصری پایه های حکومت مبارک را لرزانده است . تا "جمعه الرحیل" دو روز باقی مانده است . ارازل واوباش (یا به لفظ خود مصری ها بلطدگی ها ) سوار بر اسب و شتر ، شمشیر و قمه به دست به جمعیت شعار دهنده ی دست خالی حمله می کنند . خیابان های منتهی به میدان التحریر صحنه نبرد خیابانی است . نبرد سنگ و چوب ! کم کم جمعیت بر خود مسلط می شود . جبهه هایش منظم می شود . یک عده در میدان ،سلاح (شما بخوانید سنگ ) و سپر (این یکی را هم صفحه های آهنی کنده شده از گوشه و کنار میدان بخوانید ) تهیه می کنند و به خط مقدم جبهه در انتهای خیابان می رسانند .باران سنگ در دو طرف جبهه در جریان است .چند متر انتهای خیابان چند دقیقه دست جوانان معارض است و چند دقیقه بعد دست حامیان مبارک می افتد . گه گاهی باران سنگ متوقف می شود و یکی دو تا از جوانان مصری به وسط جبهه می آیند و با حرکت دست فریاد می زنند "سلمیه !سلمیه !" (یعنی قصد ما تظاهرات آرام است و نه این جنگ خیابانی که شما راه انداخته اید) اما در جواب سنگ است که به سمتشان می آید و جنگ دوباره از سر گرفته می شود .و این اتفاق تا شب هزار بار تکرار می شود . دولت مصر سعی می کند بلطدگی ها را مصریان غیوری بداند که عاشق مبارکند و برای حمایتشان به خیابان ریخته اند اما تمام بلطدگی هایی که به دست جوانان معارض می افتند کارت شناسایی پلیس دارند . این بازی جدید هم لو می رود ...
شب "جمعه الرحیل" است . ارتش مصر هم که خود را از مردم می دانست و بهانه حضورش در خیابان را محافظت از مردم اعلام کرده بود در برابر وحشی گری بلطدگی ها هیچ کاری نمی کند . حتی جلوی رسیدن نیروهای کمکی به میدان التحریر را تا جایی که می تواند می گیرد .علاوه بر سنگ و چوب وقمه ککتلملوتف هم به سلاح های بلطدگی ها اضافه می شود . چند ماشین آتش می گیرد . تیراندازی هم می شود. به غیر از صدها زخمی 5 جوان مصری هم شهید می شوند. برخی از علمای الازهر در بین جوانان میدان التحریر حضور دارند . مقامات مصری به شبکه های تلویزیونی می روند تا نشان دهند که "شورشی ها ایرانی و اسراییلی!! هستند و بعد از اصلاحات مبارک (شما بخوانید شیره مالیدن صهیونیستی ) ملت دست از اعتراض برداشته است ! "یوسف قرضاوی (یکی از علمای الازهر )حضور در نماز جمعه فردا را واجب شرعی اعلام می کند . اما برخی علمای دیگر مردم را از حضور برای جلوگیری از خونریزی های بعدی منع می کنند ...
"جمعه الرحیل" فرا می رسد . علی رغم تمام هشدار ها و کار شکنی خیابان های مصر سرشار از جمعیت می شود .نهضت همچنان ادامه دارد ...
اینها تنها گوشه ای است از انقلابی که در سرزمین موسی اولین انقلابی تاریخ ، در حال وقوع است . انقلابی که به رغم تلاش رسانه های آمریکایی برای اقتصادی نشان دادن آن برخواسته از خوی آزادگی جوانان مصری است .انقلابی که اگر به مقصد برسد پایه های اسراییل این نماینده بزرگ شیطان را به لرزه در خواهد آورد و شاید برای همین است که ایادیش به دست و پا افتاده اند تا نگذارند رنگ اسلامی این انقلاب را دنیا ببیند...
حالا چند روزیست که شب و روزمان با مصر می گذرد . چشممان به حضور جوانان خستگی ناپذیر خیابان های قاهره است . گوشمان به ندای الله اکبر آنهاست و نبضمان در رگ های میدان التحیریر میزند . و این همان عزتی است که پرچم آزادگی به ملت های جهان می بخشد.