بسم رب المخلصین
سخنرانی سید حسن نصر الله -شب سوم محرم 1431
حکایت زندگی انسان ها داستان یک امتحان بود . امتحان دنیا . خداوند ما را به زمین فرستاد و نعمتهایش را به ما بخشید و در برابر این همه بخشش از ما فقط شکر خواست اما شکر واقعی چیست ؟
اگر در برابر نعمت ها کارهای زیر را انجام دادی شکرش را به جا آورده ای :
از آنها استفاده کن و نعمتی را که خدا به تو بخشید پنهان نساز : خداوند دوست دارد اثر نعمتش را بر بندگانش ببیند.(البته کسی که منصب حکومت و مسدولیت در مقابل مد دارد می بایست مثل فقیرترین آنها زندگی کند تا از حالشان بی خبر نماند و از مسئولیتش غافل نشود )
در حفظ نعمت ها بکوش و آنها را هدر نده :درست است که خداوند نعمت ها را به ما بخشیده تا هر آنگونه که دوست داریم از آنها بهره ببریم ولی موظفیم که از آنها حفاظت کنیم ما اجازه نداریم به جان خودمان ، فرزندانمان و دیگران صدمه ای وارد کنیم . درست است که صاحب اموالمان هستیم ولی مجاز نیستیم که آنها را خراب کنیم و با اسراف مصرف کنیم . ما اجازه نداریم طبیعت را هوا را آب ا و آفریده های الهی را آلوده کنیم. اسراف یکی از مصادیق کفران نعمت است .
از داده های خداوندی در معصیت و نافرمانی او استفاده نکن : در بسیاری از روایات آمده که عاقبت به خیری و دوام نعمت ها در گرو عدم استفاده از نعمت های خدادادی در راه معصیت الهی است . استفاده از نعمت ها در معصیت ها باعث سلب نعمت می شود .بخصوص در ظلم به دیگران.
از داده های خداوندی در مسیر الهی و آبادی دنیا و آخرت استفاده کن : خداوند به تو مال می دهد سلامتی می دهد قدرت می دهد ، نعمت می دهد از آن در راه اطاعت خدا استفاده کن در دلجویی از مردم، در نجات مظلومان ، در احقاق حق ، در ایجاد وحدت در دفع مکر و نیرنگ و فتنه ....
و آخرین مورد اینکه به نعمت های خدادادی وابسته نشو :نعمت وسیله ای است در دست ما تا با آن در راه خدا به خلق خدا خدمت کنیم نه آنکه ما وسیله اش شویم وبردگیش را بکنیم .خاصیت نعمت این است که وقتی از آن لذت بردی به آن علاقه پیدا می کنی و اگر حواست را جمع نکنی کم کم به آن عادت می کنی و وقتی عادت کردی برده اش می شوی و اینجاست که خدا را که دادنده اصلی نعمت است فراموش می کنی.
چرا ما را از وابستگی دنیا باز داشته اند ؟
ملاک از دنیا در اینجا مال و فرزند و همسر و دارایی و قدرت و... نیست .در بسیاری جاها ما را در تحصیل این امور سفارش هم کرده اند . حتی در جاهایی تحصیل این موارد بر ما واجب هم هست .ملاک از دنیا مکر و حیله هایی است که برای بدست آوردن این امور به کار می بندند آنجا که به جای استفاده ی ما از دنیا ، دنیا بر ما مسلط می شود .
یک عبار معروفی هست که می گوید زهد این نیست که تو مالک چیزی نباشی ، زهد آن اس که چیزی مالک تو نباشد.
مشکل وابستگی است گاهی یک تاجر بزرگ به راحتی از قصر مجلل خود می گذرد اما یک کارگر ساده از خانه فقیرانه اش دل نمی کند . اینجا تاجر زاهد است نه کارگر فقیر .
یک جمله معروفی روی بیشتر کاخ ها حک شده که متاسفانه صاحبانش می نویسندش و بعد هم خودشان یادشان می رود :
اگر قرار بود برای قبلی بماند به دست تو نمی رسید !
بسیار ی از حاکمان طوری زندگی می کنند که انگار حیات جاودانه دارند . در حالی که خاصیت دنیا رفتن و فنا شدن است .مشکل اصلی تمام پیامبران و مبلغان الهی با بشر همین بردگی دنیا بوده و هست و مهمترین ابزار ابلیس برای گمراه کردن بشر همین بردگی دنیاست
در سال 61هجری مشکل مردم برای تنها گذاشتن نوه پیامبر چه بود ؟
آیا او ر نی شناختند ؟ نه .حسین ابن علی در مدینه به دنیا آمده بود و در تمام طول عم خود در مرکز خلافت اسلامی چزو بزرگان به حساب می آمد .
آیا از کرامت و شایستگی اش بی خبر بودند ؟نه .پیامبر اکرم بارها در تکریم و او برادرش در بین مردم سخن گفته است . نماز و منبر مهمترین رسانه های رسول الله است . و مردم می بینند که رسول الله یکبار سجده نماز جماعت را یعنی نمازی که به غیر از خود خیل مسلمین هم مشغول اقامتند به خاطر بازی حسن و حسین خردسال طولانی می کند.یکبار دیگر هم وقتی در هنگام خطبه ی رسول ، این دو کودک از کنار در مسجد در حال عبورند یکی از آنها زمین میخورد و پیامبر منبر را رها می کند تا کودک را از زمین بلند کند.رسول اللهی که هیچ کارش عبث و بیهوده نیست و حتی نفس کشیدنش هم برای مسلمانان الگو و سنت است .
پس مشکلشان چیست ؟
آنها هم حسین را می شناختند ، هم یزید را ،هم حق را و مسئولیتشان را .اما آنچه باعث شد از مسئولیت خود سر باز زنند و در بزرگترین امتحان رد شوند وابستگی به دنیا بود .
یکی وابسته ی جانش بود. یکی وابسته ی جان فرزند و همسرش .یکی وابسته ی مالش .یکی وابسته ی قدرتش . و همین وابستگی است که باعث می شود فرزند دختر رسول خدا در صحرای کربلا تنها بماند و بگوید:
الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم یحوطونه ما درت معایشهم فاذا محصوا بالبلأ قل الدیانون
آنانی که تا آخرین لحظه در رکاب حسین شمشیر زدند و در کاروانش ماندند کسانی بودند که از روز اول به خاطر دنیا همراه حسین نیامده بودند . پس در هنگام امتحان هم گذشتن از دنیا برایشان راحت بود و پیروز شدند .
ما از یک اسطوره از یک افسانه از یک آرمان انجام نشدنی سخن نمی گوییم . آنچه می گوییم نمونه های زنده اش همین حالا بین ما نشسته اند . پدران و مادرانی که با دست خود فرزندانشان راراهی جبهه های حق کردند و جشن شهادت پسران عزیزشان را با شادی و هلهله برگزار کردند . کسانی که بارها خانه هایشان را در راه مقاومت از دست دادند و باز هم از نو ساختند . کسانی که مالشان را برای پیروزی مقاومت دادند . کسانی که برای پیروزی حق سکوت نکردند و از زدن حرف حق نترسیدند.
آنچه گفتیم مسیریست که حسین و یارانش در کربلا پیومودند و شما هم در دنباله روی آنها در روز گار ما پیمودید و خداوند نعمتش ا بر شما افزون کرد نعمت سر افرازی ، پیروزی ، مقاومت و ترس و خذلان دشمن اسراییلی از شما .
انشاالله ادامه دارد ...