بسم ب المخلصین
نشسته ای در تاکسی و اتوبان را مورچه مورچه از کنار خیل ماشین ها رد می کنی .روزت را هم فهرست می کنی :
چهار مورد زیر آب زنی ، 5 مورد غیبت و سه دروغ شاخدار !
چه فرقی می کند که کارهای بالا از خودت سر زده باشد یا دیگران . مهم این است که حالا تو مانده ای با یک دل خسته و شکسته که حتی تا خانه هم توان بردنش را نداری !
دلی که بعضی جاهایش را خودت سیاه کرده ای و بعضی جاهای دیگرش را دیگران شکسته اند.
"مهم نیست که کجا زندگی کنیم .مهم این است که خوب زندگی کنیم "
این چندمین بار است که در طول اتوبان این جمله را می خوانی .جمله ای که در تبلیغات لوازم خانگی گذاشته اند روی بیلبرد های اطراف اتوبان .
هر بار می خوانیش و احساس می کنی یک جابش می لنگد.
جمله را در دلت تکرار می کنی و ناخود آگاه چیزی به آخرش اضافه می شود :
حتی مهم هم نیست که خوب زندگی کنیم ، مهم این است که درست زندگی کنیم . مهم این است که چگونه آخرتی را بسازیم
این همان رازیست که فراموشیش روزهای اینگونه برایمان آفریده است .روزهایی که پایانش پر از خستگی و دلشکستگی است ...