بسم الله الحق
ادعوا الله و اََنتم موقنون بالاجابة واعلموا اَنَّ الله لا یستجیبُ دعاء من قَلب غافل لاه.
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلب غافل بیخبر نمی پذیرد
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله )
سلام
تعطیلات تموم شده و به روز کردن خیلی وقتگیر
با این حال سعیم بر اینه که وبلاگ تعطیل نشه
شما هم برام دعا کنید
راستش یه سخنرانی از آقای رحیم پور ازغدی بدستم رسیده که خیلی جالبه هر کاری کردم نتونستم یه قسمتش رو حذف کنم و از اونجایی که خیلی طولانیه در چند قسمت میذارمش رو وبلاگ هر روز یه قسمت
آقای رحیم پور سعی کرده تا با الگو برداری از حکومت علی (علیه السلام)که نزدیکترین حکومت به حکومت اسلامیه یه سری نتیجه گیری برای تاسیس یک حکومت اسلامی بکنن
امیدوارم که کمال استفاده رو ببرید
.............................
سعی میکنم در این جلسه یک نگاه تطبیقی به آنچه که به آن سیاست مدرن می گویند و یا حقوق اساسی سکولار یا دکترین حقوقی و حکومتی اما علی بن ابیطالب نه بعنوان مکتب ، یک بررسی تطبیقی داشته باشیم .
گرچه علی روح بزرگی بود در کالبد تنگ جهان و جامعه دوران علی شایستگی ایشان را نداشت و او بزرگتر از آن جامعه و فراتر از ظرفیت آن مردم بود ، اما وقتی نام رفتار علوی یا دولت علوی را می شنویم ، باید متوجه باشیم که سخن از یک شخص ، هر چند بزرگ ، در میان نیست ؛ بلکه گفتگو از یک مکتب است که علی نمونه بارز و برجسته تربیت شده این مکتب می باشد . مکتبی که بنیانگذارش پیامبر بزرگ خدا بود و ایشان شاگرد برجسته آن مکتب . او از پیامبر آموخت که جامعه دینی جامعه ای است که بدون لکنت زبان بشود حق ضعفا و محرومین را و طبقات پایین جامعه را _ که معمولا قدرت مطالبه حقوق خود را ندارند _ از صاحبان قدرت و ثروت گرفت .
روایت از ایشان نقل شده که فرمودند : « انی سمعت رسول الله ...یقول فی غیر مره » من شنیدم که به شکل متواتر در موقعیت های مختلف ، پیامبر این نکته را به زبان آورد که :« لن تقدس امه لا یوخذ للضعیف فبها حقه من القوی غیر متتعتع»
آن امت و جامعه ای که حق ضعیفان را نشود بدون لکنت زبان و بدون ترس از اقویا و صاحبان قدرت و ثروت مطالبه کرد ، قابل تقدیس و پاکیزه نیست .
اینها در واقع تعریف جامعه دینی است .از زبان پیامبر اکرم که استاد و مربی علی بن ابی طالب است و حضرت علی فرمود :«انا عبید من عبید محمد صلی الله علیه واله»
یعنی من بنده ای از بندگان محمدم مثل برده در برابر محمدم . یعنی هر چه دارم از اوست . در قاموس علی بن ابی طالب (علیه السلام ) دولت دینی ، ضامن عدالت دینی ، ضامن حدود خدا ، قوانین خدا و حقوق مردم است . حریم مردم حریم خداست . حق الله ؛ منتهی با تعریف دینیش نه با تعریف ماتریالیستی ، تعریف لیبرالی و تعریف مارکسسیستی اش . تجاوز به حریم انسانها و حقوق مسلم آنها ، تجاوز به حریم خداست . این منطق علی بن ابیطالب است و بارها در نهج البلاغه به تعاریف مختلف آورده اند .
و باز ایشان از پیامبر اکرم نقل کرده اند که پیامبر فرمود : « من قتل دون حقه فهو شهید » هرکس برای دفاع از حق و حقوقش ، چه حقوق معنوی یعنی کرامت و عزت انسانی اش و چه حقوق مادی اش ، یعنی در مبارزه با ظلم کشته بشود شهید راه خداست . این یکی از پاسخها به کسانی است که بارها گفته اند و می نویسند دین سراسر تکلیف است و حق و حقوق در دین اکرام نشده . چطور از حق و حقوق بشر در دین صحبتی نشده وقتی که پیامبر ش می گوید : اگر در راه دفاع از حقوقتان کشته بشوید ، انگار در راه خدا کشته شده اید . شهیدید مثل آنهایی که در جنگ احد و خندق در رکاب حضرت محمد شمشیر زدند و کشته شدند . منتهی نه حقوق تنها . حقوق توام با تکلیف. حقوقی که متقابلا منشا مسئولیت هایی است . از دیدگاه های توتالیتر و نظامهای استبدادی مردم فقط تکلیف دارند و حقوقی ندارند . در نظامهای ماتریالیستی و لیبرال سرمایه داری که بر اساس غرایز انسان بنا شده مردم طبق ادعای تئوریک ، فقط حقوق دارند و از مسئولیت های انسان نباید حرف زد . شما تا از مسئولیت و تکلیف حرف بزنی متهم می شوی به نقض حقوق بشر و به محض اینکه از آرمانها و حدود ارزش حرف بزنی متهم می شوی به تئو ریزه کردن خشونت .
اما در تفکر علی بن ابیطالب همه انسانها بدون استثنا حقوقی دارند و وظایف و مسئولیت هایی به اندازه ای که به مسئولیت ها عمل می کنند ، حقوق برای آنها حتما محترم است و به اندارزه ای که از حقوق استفاده می کنند مسئولیت هایی دارند که باید به آن تن در دهند . مسئولیت هایی در برابر خدا ، در برابر مردم و در برابر حق و سرنوشت خودشان . بنا بر این می بینید که بین مبارزه با ظلم و دفاع از حقوق مردم با راه خدا و شهادت در راه خدا ، یک پیوند عقیدتی در منطق علی بن ابیطالب بر قرار است .
در پناه حق باشید