پيام
شروق z_m
89/9/17
تبسم بهار ♥
چه عکس زيبايي...
شروق z_m
غروب ديروز بارگاه شريف حضرت ابا عبد الله و ابالفضل ميزبان مراسم پرشکوهي بود . جمعيت زيادي از دور و نزديک جمع شده بودند تا شاهد نشستن پرچم هاي سياه ماتم به جاي پرچم خونرنگ گنبدها ي حرمين شريفين باشند . صحنه ي عجيبي بود .مرد و زن در حالي که با چشمان سرخ و بارانيشان به گنبد هاي طلايي چشم دوخته بودند دست بيعت به سوي حسين دراز کرده بودند و يکپارچه فرياد مي زدند :"لبيک يا حسين ! لبيک يا حسين !"
شروق z_m
شايد اين پاسخي بود به نداي هل من ناصر ينصرني حسين که از پس ماشين زمان تمام قرن ها و انسانها را به اقامه حق مي خواند ... .
خون حسين خون زندگي بود که در تمام نسل هاي بعد از او جوشيد و شهادت را سرود پيروزي گرداند .
شروق z_m
لبيک واقعي را آناني گفتند که بر راه درخشان حسيني با خونشان امضا زدند و خدا کند که لبيک هاي امروز ما همه از عمق وجود برخيزد و روزي در رکاب فرزند غريبش خون ما هم متبرک از مسير درخشان حسيني گردد.