*** به نــام تــو اي قــرارهستـي***
باز هيئتها چادرهاي خود را علم كردند . باز كوچه ها و خيابانها سياه پوش شدند .گويا خود را براي چيزي آماده كرده اند .
مگر خبري شده كه يكدفعه عالم و آدم به شور افتاده اند ؟
مگر كسي در راه است ؟
مگر لبي تشنه است ؟
مگرباز مادري ميخواهد گلوي كودكش را براي آخرين باز بوسه بزند ؟واي نكند باز حسين عزم كوفه كرده و دارد باز به اين قوم مهمان كش اعتماد مي كند ؟
باز صداي هل من ناصر[ٍ ينصرني به گوش ميرسد .
واي بر ما ! واي برما !
اگر اين بار نيز حسين بازتنها بماند .