سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/6/29
12:10 عصر

علامه عسگری هم رفت

بدست شروق (z_m) در دسته روزمرگی

بسم الله الرحمن الرحیم


جلسه جلسه قرآن بود و ختم و تفسیر . جمع کوچکی بودیم که آمده بودیم برای احیای بهار قرآن و نمی دانستیم که قرار است چیز هایی بشنویم که ....
قاریان مشغول تلاوت بودند که عکسی در میان دستها گشت و رفت تا رسید به دیوار و چسبانده شد در جلوی دید حضار . عکس علامه عسگری بود با یک نوار مشکی اریب .خبر وفاتشان را شنیده بودم و البته اینکه گویا عالم بزرگی بوده اند و لی ...
مجلس که به انتهای خود نزدیک می شد یکی از حضار اجازه صحبت خواست :
علامه عسگری هم رفت . عالم بزرگی که شاید تا مدتها دیگه کسی نتونه جای اون رو بگیره . انسان ارزشمندی که تمام عمرش رو به تحقیق گذروند و کمتر کسی می تونه ارزش حقیقی ایشون رو درک کنه . شاید سیصد یا چهارصد سال دیگه تازه بتونن بفهمن که علامه عسگری کی بود . مثل خیلی های دیگه ای که بعد از رفتنشون شناخته شدن . نمی خوام خیلی از وقتتون بگیرم فقط چند کلامی در باره ایشون و مرخص میشم . علامه یکی از کساییه که که در رشد مذهب تشیع نقش خیلی بزرگی داشتن. یکی از کار های درخشان ایشون ،اثبات دروغی بودن هویت شخصی است که به دروغ شروع مذهب تشیع رو به اون نسبت میدادن( متاسفانه اسم اون شخصیت را فراموش کرده ام ). ظاهرا اهل تسنن به روایاتی از خودشون استناد می کردن که مذهب تشیع رو یک فرد یهود اون هم سالها بعد از عمر و عثمان بوجود اورد تا حقانیت این مذهب رو به چالش بکشن ولی علامه اولین کسی بود که از خلال تحقیق و ادله منطقی و حدیثی تونست ثابت کنه که اصلا چنین انسانی وجود نداشته. خانواده ایشون تعریف می کنن که مقام معظم رهبری بارها برای عیادت و دیدارشون شخصا به منزلشون رفتن و با ایشون مراوده داشتن.
جالبه بدونید که موج جدید تشیع در قاره آفریقا حاصل تلاش های ایشونه . همینقدر بدونید که در یک شبانه روز پنج هزار نفر از ساکنین یک منطقه بر اثر ارشادات ایشون مسلمان شیعه شدند .
یکی از مدرسین مذهب وهابیت تعریف می کنه که برای تز دکترا تصمیم میگیره که کتاب های علامه رو مورد بررسی قرار بده ولی اساتیدش این اجازه رو بهش نمیدن و این امر باعث کنجکاویش میشه که بره و اون کتاب ها رو بخونه .خودش تعریف می کنه که شب که شروع به خوندن کتاب ها کردم یک وهابی کامل بودم که از محمد ابن عبد الوهاب طرفداری می کردم و ریختن خون شیعیان رو هم جایز می دونستم و صبح که کتاب رو تموم کردم یک شیعی مذهب شده بودم .
...
او می گفت و من در تحیر و تاسف فرو می رفتم بر این همه بی خبری .
نمی دانم که راز این شب چه بود و چرا یکدفعه به شنیدن این سخنان مهمان شدم. شاید هم از کرامات سفره الهی است. نمی دانم .
فقط می دانم که بی تفاوتی در برابر اینهمه کار و تلاش پدرانمان گناه است و رسالتی بر دوش من و همنسالنم است که شاید فقط خداوند بتواند در انجام آن مار ار یاری کند

مهربان ما را در برابر این بزرگان و مقام کبریای خودت شرمنده مکن
یا حق


پی نوشت :
برای کسانی که می خواهند بیشتر علامه را بشناسند
http://www.shia-news.com/ShowNews.asp?Code=86062608
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=46573