• وبلاگ : شروق
  • يادداشت : زبان قاصر و يک دل ابري !
  • نظرات : 2 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    توي مدرسه صدايش مي زديم «حسين عشقي» يادم نيست چرا. با هم رفتيم جبهه. با هم رفتيم تخريب. يک بار که رفته بوديم براي شناسايي و معبر زدن، رفت روي مين. بدون حسين برگشتم. توي دفترچه خاطراتم نوشتم « حسين عشقي به عشقش رسيد»
    السلام عليک يا اباعبدالله الحسين
    التماس دعا