سفارش تبلیغ
صبا ویژن

85/2/12
8:47 صبح

انقلاب و خطر فقر نرم افزار (قسمت آخر )

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم الله الحق

ان احب عباد الله الی الله أنصحهم لعباده.
محبوبترین بندگان خدا بنزد وی کسی است که با بندگان او دلسوزتر و مهربانتر باشد.

پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله

..::قسمت آخر ::..

یعنی جنگ رو در رو با کفار و مشرکین و اشراف قریش . علی ( علیه السلام ) که هیچ وقت از خطر نترسید . حضرت زهرا ( سلام الله علیه ) در خطبه ده روز بعد از رحلت پیامبر _اعظم _ در خطبه فدکیه در مسجد مدینه می گوید : «هر وقت که شما از درگیری میترسیدید، هم طرفدار ارزشها بودید و هم حاضر نبودید کشته بشوید . اینگونه طرفداری مجانی از عدالت ، طرفداری بی هزینه از عدالت ، هر جا خطری بود پدرم علی را می فرستاد به حلقوم جنگ و خطر علی آدم خط شکن بود . خودش در نهج البلاغه می گوید : من از 16 سالگی در خط مقدم می جنگم تا حالابیش از 60 سال از عمرم گذشته آنقدر تیر و ترکش خورده ام که قیافه ام عوض شده ، که چهره ام برگشته و آثار جراحت روی صورتم است . در جایی می گوید : « والله ، اگر همه عرب یک طرف بایستد ند و من هم یک طرف ؛ به خدا سوگند من نمی ترسم . برای اینکه اصلا برای من کمیت مهم نیست» همین علی در دوران حکومتش آنقدر تنها می شود و آنقدر تنها می گذارندش که نیمه شب ، تنها باید برود توی نخلستان های کوفه گریه کند و یا سرش را توی چاه بکند و با چاه شروع به ناله کند . خدا یا تو خطر دوستانم را یک جور دفع بکن ، دشمنانم با من ! علی علیه السلام بعد از آنکه حکومت را گرفت ، انقلابی تر از گذشته شد . محکم تر از حکومت ، شعار عدالت داد . حضرت علی در عزل و نصب هایشان به شدت جوانگرا بودند . جوانانی که کمتر اهل معامله اند ، اینها وقتی به یکارزش ایمان آورند ،صادقانه تر پایش می ایستند . جوانها ی گمنامی را پیدا می کرد ، به حکومت ایران ،یمن ، مصر و این طرف و آن طرف می فرستاد ؛ بعد به طلحه و زبیر و بزرگترین سابقه داران و هم رزمهای خودش ، کسانیکه  در حد خودش برایی رهبری و خلاقیت مطرح بودند ، حتی استانداری و شهرداری بصره و کوفه را به اینها نداد که بعد رفتند و جنگ جمل به راه انداختند . این کارهای علی بن ابیطالب درست بر خلاف سیر همه دیپلمات های سیاسی و رجال قدیم و جدید شرق و غرب دنیاست ، برای اینکه رجال سیاسی سخنرانی هایشان با هم فرق می کند ، ولی نحوه حکومتشان مثل هم است . یک جور حرف می زننند ، جور دیگری حکومت می کنند . امام هم جور دیگری حرف زد و هم جور دیگری حکومت کرد ، که با او در افتادند .
علی بن ابیطالب علیه السلام است که که وقتی مالک را به مصر ،، شمال آفریقا می فرستد ، به او می گوید که با مردم حرف بزن ، در میان مردم باش ، فاصله ات را از مردم زیاد نکن .
اگر مردم به تو شک کردند و پشت سرت پچ پچ می کنند ، سکوت نکن و برو و برای مردم توضیح بده مثل کف دست . توی روایت حضرت علی علیه السلام است که مثل کف دست با مردم صاف باش ، عذرت را به مردم بگو و اگر مشکلی داشتی از مردم عذر خواهی کن ! علی به مردم گفت :« من به شما خدمت می کنم ، اما بنده شما نیستم ، شما هم بنده من نیستید ؛ همه جای دنیا می گویند که مردم بنده و نوکر حکومتند
ریاکاراند که می خواهند به طرز پیچیده سوار گردن مردم شوند . می گویند مردم ما بنده شماییم و بعد کار خودشان را می کنند . امام علی علیه السلام گفت : نه شما بنده منید و نه من بنده شما . « انا و انتم عبید مملوکون لرب العالمین »  فقط خدا مالک ماست . البته من  در برابر شما مسئولیتهایی دارم ،به این دلیل که خدا از من خواسته .ومن به این مسئولیتهایم عمل می کنم ،حتی اگر به من پشت کنید من به تکلیفی که در برابر شما دارم ،یعنی خدمت به شما ، عمل می کنم . اگر شما با من قهر بکنید ، من با شما قهر نمی کنم . من به تکلیفم عمل می کنم


85/2/2
11:39 صبح

انقلاب و خطر فقر نرم افزاری5

بدست شروق (z_m) در دسته

بسم الله الحق

لا فقر اَشد من الجهل ، لا مال اَعود من العقل .
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .

پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله

.:: قسمت پنجم ::.

انقلاب ، هیا ت حاکمه را عوض می کند ولی اگر نتواند طبقه حامه را عوض کند یا اصلاح کند ، خودش بعد از اینکه تمام تمام توانش را صرف کرد و شهیدانش را تقدیم کرد و فتوحاتی کرد و خسته شد ، ، خودش دوباره ، اهرم های قدرت را اگر نه به همان افراد قبل از انقلاب ، اما در اختیار همان افکار ،در اختیار همان اندیشه ، همان تفکر ، قرار می دهد و همان اتفاق از زاویه اتفاق خواهد افتاد .
برای اینکه انقلاب و اصلاح ، به تعبیر حکما ، یک امر قصری است . قصر خلاف طبیعت است . همانطور که تهذیب نفس در یک فرد قصری و خلاف طبیعت اوست و لذا سخت است . امر طبیعی مثل از کوه پایین آمدن است و آسان است . دعوت به غریزه و سازش و ضیافت و ... خیلی آسان است زیرا هزینه نمی خواهد . برای اینکه به طبیعت راحت طلب انسان سازگار است . دعوت به قیام و جهاد و ریاضت و مقاومت ، سخت است . برای اینکه دعوت به حرکت سر بالایی در کوه است . یعنی خلاف طبیعت وغریزه است .
انقلاب و اصلاح ، یک امر قصری است ؛ همانطور که تهذیب نفس یک نفر خلاف طبیعت است ، تهذیب نفس یک جامعه و حاکمیت حلاف طبیعت است .بنا براین سخت است . لذا خیلی ها می برند. خیلی ها اول گرم وارد صحنه می شوند و بعد تخت گاز پایین می دوند و علی بن ابیطالب با همه این گروه ها در گیر بود و گرفتار همه اینها بود و در نهج البلاغه بخوانید که سراسر گلایه از همین اوضاع است و از مردم سردی که مثل سنگ ، علی را نگاه می کردند و تنهایش می گذاشتند . همان هایی که وقتی برای بیعت هجوم آوردند فرمود : آنقدر جمعیت ریخت که من زیر دست و پا ماندم . لباسم پاره شد و حسن و حسین زیر دست و پا له شدند .
همین مردم ، وقتی که وارد پروسه اجرای عدالت شدم و تلخی عدالت را چشیدند بعضی از همین ها یی که با من بیعت کردند از دین بیرون رفتند . گفتند : حالا تو از دین می گویی اصلا ما دین نمی خواهیم و بسیارشان پیمان شکستند و آنهاییی که پیمان نشکستند ، من را در درگیریها و نبرد تنها گذاشتند و این بود که نبرد عدالت علی نیمه کاره ماند و کار علی را ساخت . ولی او در طول پنج سال حکومتش با نحوه حکومتش و با نحوه شهادتش کار همه اینها را در تاریخ یکسره کرد .
علی برای اینها در تاریخ آبرو نگذاشته ، هر کس لاقل در جوامع اسلامی و شیعی بر سر حکومت بیاید ، مردم فوری با عهد نامه مالک اشتر و نهج البلاغه مقایسه اش می کنند . جرات هم نکنند مشروعیتش را زیر سوال ببرند ، مشروعیت آنها در دل همه زیر سوال است .
بنا بر این اگر آن تحول بنیادی که عرض کردم انجام نشود ، انقلاب وقتی خسته شد و شهیدانش را داد ،دوباره در اختیارهمان بروکراسی ، همان اندیشه های ماقبل انقلاب و همان سنت لاییک و غرب گرا قرار می گیرد و نهادهای کهن ماقبل انقلاب دوباره می آیند انرژی انقلاب و دستاورد های او و نام انقلاب را به نفع خودش مصادره می کنند و یک مرتبه می بینید انقلاب دینی مستضعفین و حکومت دینی مجاهدین و شهدا در اختیار ساز و کارهای لاییک سرمایه داری قرار می گیرد . این همان چیزی است که دهها سال با آن مبارزه کردند و زیر شلاق شکنجه و تبعید شدند و زندان رفتند و کم کم کی بینی حکومت ، دینی هست و نیست . خود انقلاب هم هست و هم نیست . شعائر انقلاب هست و شعار های انقلاب نیست و انقلاب دیگر یک دعوت و یک ایده نیست . یک نام و یک سنت به معنی عادت است . نه به معنی سنتی که در تعابیر دینی داریم . یک اسم مقدس است متعلق به تاریخ . در امور دنیوی و اجرایییات و امور عرفی و امور غیر قدسی نباید دخالت بکند والا آلوده می شود و کم کم جرات نمی کنی اصل آن شعار هایی که انقلاب بر اساس آنها اصلا راه افتاد، جایی زبان بیاوری و برای این معضل فقط یک راه حل وجود دارد ؛ همان کاری که علی بن ابیطالب (ع) کرد . بازگشت به دکترین اصل انقلاب ، به هر قیمتی که می خواهد تمام بشود . هیچ راه حل دیگری نیست . اگر دین راب ه عنوان یک دعوتبزرگ ببینیم ، قبل از اینکه او را به عنوان یک سنت - به همین معنای جامعه شناسی غیر دینی عرض می کنم ، نه سنت به معنی سنت معصوم که اصلا کلمه سنت تویش طراوت و طراوت همیشگی خوابیده -آن زان خواهیم دید که تمام آموزه های انقلاب و اسلام حتی حاشیه ای ترین آنها حتما حاوی راه گشاترین دیامیزم برای بر افکندن طرح های تازه و ایجاد یک وضعیت تازه توی جامعه ایران دهه سوم انقلاب است . در تشیع همه چیز علیه محافظه کاری است و آنوقت خواعی دید این فقر تئوریک و این تفرقه سیاسی و این فاصله طبقاتی که توی جامعه دارد بوجود می آید ، همه آنها مولد یک چیزی است و هم آنها یک راه حل واحد دارد .
انقلابی که به خاطر عدالت در گرفت و حکومتی که به خاطر عدالت تشکیل شد و عدالتی که توی چارچوب اسلام و با روح آتشفشانی علی و عقلانیت تشیع تعریف شد و تعقیب شد ، امروز در دهه هشتاد و نود -دورانی که شما به بلوغ سیاسی و اجتماعی می رسید - چطور باید ادامه پیدا کند؟ و طبقه جدید و کاسب های جدیدی - که در دهه اخیر بعد از جنگ در کشور و در حکومت شکل گرفت و در سالها ی اخیر در اقتصاد و فرهنگ و سیاست کشور پنجه انداخت و با سیستم های ما قبل انقلاب ، با مفاهیم غربی دیالوگ بر قرار کرد و با آنها تفاهم کرد و کم کم جا خوش خواهد کرد - را چطور می شود مهار کرد و در برابر عدالت علوی خاضع کرد ؟ و بر اساس آموزه های پیشاهنگان آیین تشیع و سلام چطور می شود از پس استبداد - چه استبداد از نوع دهاتی و بدلیش و چه استبداد از نوع پیچیده - برآمد ؟ حتی اگر برخی از حاملان بچه مسلما های قبلی باشند که قبلا خودشان به مبارزه این مفاهیم رفتند ، و امروزه حامل همان مفاهیم و مدعی همان ها و مدافع همان ها شده اد . کم نبودد بچه هایی که به انگیزه مبارزه با اینها جلو رفتند و چون دستشان خالی بود تغییر ماهیت دادند .
گفتند یک رزمنده ای از نیروی خطش جدا شده بود و بعد از یکی ،دو روز از پشت بیسیم تماس گرفت با فرکانه اش . گفتند کجایی ؟. گفت : اسیر گرفتم . خوب اسیر را بردار بیار گفت : نمی آید ، گفتند : خب خودت بیا گفت : نمی گذارد بیایم . گفتند : پس اسیر شده ای ، اسیر نگرفته ای ! اینها بودند کسانی که رفتند اسیر بیاورند و حالاپیام مخابره می کنند که نه نمی گذارند ما بیاییم و نه خودشان می آیند . تحت عنوانهایی که « ما از ارزشهای ایدئولوژیک توبه کرده ایم » و « بالغ شده ایم و از دوره کودکی خارج شده ایم ». آن ارزشها یی که به پایش آن همه انسانهای شریف قربانی شدند و رفتند را به ریشخند می گیرند . شما ببینید مبارزه داخلی دشواری که امام علی بن ابیطالب (ع) بعد از خلافت و حاکمیت در گیرش شد ، به مراتب پیچیده تر و از پای در آورنده تر از مبارزه های دوران جوانی علی بن ابیطالب بود

در پناه حق باشید

 


 

 


 

 


85/1/31
11:28 صبح

انقلاب و خطر فقر نرم افزاری4

بدست شروق (z_m) در دسته

بسم الله الحق

 

مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.

پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله

.:: قسمت چهارم ::.

در این شرایط و بعد از تثبیت یک انقلاب ،اگر نسل دوم و سوم انقلاب از مفاهیم انقلابی و ارزشهای انسانی در جامعه بعد انقلاب ،جانانه و ابوذری دفاع نکنند و قیام نکنند و حتی اگر سخت افزار انقلاب حفظ بشود ، نرم افزارش عوض شود . اگر هوشیاری ایدئولوژیک و انقلابی در این مساله نباشد و انقلاب فقط سخت افزارش حفظ شود ، نرم افزارش تغییر می کند و شما متوجه نمی شوید . ما هم متوجه نخواهیم شد . مثل ساختمانی که ساختمانش باشد و سامنانش عوض بشوند . ساختمانی که بدست انقلابیون و به دست عدالت خواهان و به دست مجاهدان و شهیدان ساخته شد ، زیر سنگینترین آتشها ، کم کم عدالت ستیزان و قاعدین و مخالفین اصل تئوری آن انقلاب دینی ، ساکنان آن ساختمان خواهند شد.اگر هوشیار نباشید .
این نظریه تناسخ اگر در مورد فرد انسان غلط است ، به نظر من در مورد حاکمیت ها و نوع اجتماعات بشری صادق است . با یک نوع مجاز گویی البته . این روح خبیثه ی ما قبل انقلاب ها دوباره قابل احضار هستند و می توانند در بدن انقلاب ها حلول کنند و فرمان جامعه را به سمت دیگری بچرخانند . اول با زاویه های کم و بعد شما می دانید وقتی انحراف با یک زاویه کوچک شروع بشود ، شما اولش تفاوت مسافتی بین ین دو ضلع نمی بینید . اما وقتی در طول زمان ادامه پیدا کند همین زاویه کوچکی که باز شده ، در طول زمان می بینید که آنقدر فاصله ها زیاد می شود که اصلا دیگر کسی آن انقلاب را به جا نمی آورد . به جا نمی آورد که کی بوده ، چی بوده ، اصلا برای چی تشکیل شده . اصلا یک طوری که ظاهرا همه چیز به جای خودش است و واقعا هیچ چیز به جای خودش نیست . همه چیز درست است و همه چیز خراب و به همین دلیل است که انقلاب اسلامی نباید فقط به تغییر رژیم اکتفا می کرد ، بلکه باید با نرم افزار جدید دینی و انقلابی به تغییر سیسم بپردازد . تعویض رژیم کافی نیست . باید سیستم عوض بشود والا اگر سیستم عوض نشود همان ارزشهای ماقبل انقلاب یا خودشان و یا شبهشان دوباره به داخل حاکمیت و به داخل جامعه و به داخل افکار عمومی و به داخل دانشگاه عودت می کنند . چنانکه داند می کنند . آن از در رفته ها از پنجره برگشتند . تعویض هیئت حاکمه کافی نیست ، باید طبقه حاکم نیز عوض بشود . طبقه ای که در جامعه جاهلی حاکم بود و برآن اساس حکومت می کرد ، باید آن عوض بشود و الا تعویض هیات حاکمه کفایت نمی کند صورت عوض می شود و سیرت دوباره تجدید و باز تولید می شود .
باید آن طوری که حضرت امیر فرمود ، کفگیر انقلاب ، محتویات دیگ سیستم حکومت و جامعه را بهم بزند « حتی یعدو اسفلکم اعلکیکم و اعلیکم اسفلکم »فرمود در حکومت من ، من اوضاع را به هم می ریزم . گفت : کاری می کنم مثل اینکه کفگیر توی دیگ می رود و پایین ها را می آورد بالا و بالایی ها را می برد پایین ، من همه تان را به هم می ریزم . اینطور نیست که بگویم شما ها همانطور که بودید هستید و ما همانطور مثل بقیه می آییم حکومت می کنیم ، برویم جلو ببینیم چه می شود .
چرا خطر حذف موجه ارزشهای انقلابی همیشه بعد از پیروزی و استقرار یک انقلاب ، دوباره یک خطر جدی ، تهدید کننده و زنده است ؟ چرا ؟ علی بن ابیطالب دو نیم دهه بعد از رحلت پیامبر وقتی وارد حکومت شد ، با تمام وجودش این فاجعه را لمس کرد و خواست اوضاع را برگرداند . خواست تغیییر در سیستم ایجاد کند و سه تا جنگ داخلی بر او تحمیل کردند . دوستان سابق خودش . برای اینکه حتی اگر هیئت حاکمه ی بعد از انقلاب ، فاسد نشود و فاسد نباشد - که خیلی ها شان آدمهای درستی و خوبی بوده  و هستند - ولی طبقه حاکم که غیر از هیئت حاکم است و از قبل  از انقلاب در جامعه سیستم سازی کرده است ، گلو گاههای جامعه را مسی شناسد و دوباره می آید آنجا سوار می شود . یعنی ضد حمله ی ضد انقلاب به انقلاب ، یعد از 10 ،20 سال بعد از پیروزی انقلاب . نه با ترکش و خونریزی . جنگ سرد و بدون سرو صدا و با کار نرم افزاری همه چیز را دو باره می گیرند . دوباره تاکید می کنم طبقه حاکم غیر از هیئت حاکم است هیئت حاکم یک گروه سیاسی است که بر اهرمهای رسمی مدیریت ، مسلط است و ظاهرا آنها تصمیم می گیرند؛ اما طبقه حاکم آن گروه اجپتماعی اند که سلطه شان اعتباری و قانونی نیست . رسمس نیست . اما سلطه حقیقی و عملی است . یعنی در واقع سلطه دست آنهاست ، نه دست انقلابیونی که فقط برای پست ها آمده اند و آن نوک اهرم نشسته اند . سیستم به این معناست که قاعده علی رغم راس هم تصمیم می گیرد و مدیریت می کند . این اتفاقی که بعد از جنگ بخصوص در دو دهه گذشته بخشیش اتفاق افتاده و اگر پادزهر این سم به زودی اعمال نشود بخش دیگرش اتفاق می افتد، و به دست شما ها فقط اعمال می شود . چون شما ها یا کسانی هستید که در مجلس ختم این انقلاب شرکت خواهید کرد یا کسانی که پرچم خونین اقلاب را از دست نسل قبل و سیصد هزار شهید می گیرید و در قله های بالاتری نصبش می کنید ، یک از بین دو اتفاق در هر صورت به دست شما اتفاق خواهد افتاد . اینها اتفاقاتی است که در صدر اسلام برای علی بن ابیطالب علیه السلام هم افتاد و علی با این وضعیت در گیر شد و اینها علی را با همه عظمتش به زانو در آورد ند .


85/1/29
5:0 عصر

انقلاب و خطر فقر نرم افزاری3

بدست شروق (z_m) در دسته

بسم الله الحق

انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَکا مَنْ کانَ قَبلکُمْ و هُما مُهْلِکاکُمْ.
همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاکت رساند و همین دو نیز هلاک کننده شماست

.::قسمت سوم ::.

تفکر سکولار را که می گویم ، اعم از دیدگاه های سلطنتی و توتالیتر و استبدادی سکولار است که کسانی مثل خود ماکیاولی یا توماس هابز طرفداراش بودند. یا نظام های سکولار لیبرال که تئوریسین های جامعه مدنی در سنت لیبرالیسم طرفدارش بوده اند از جان لاک به بعد تا نظریه پردازان معاصر نئولیبرال . دنباله های این جریان در چند دهه اخیر ،بطور خاص ادعا کرده اند که یک راه میانبر جدیدی کشف کرده اند برای دفورم های رادیکال تر در دولتهای سنتی و آن نه فقط تجدید نظر در ریشه حقوق و اخلاق بلکه تجدید نظر در ریشه های زبان و فهم مردم است . برای اینکه ریشه افکار قدیمی را در باب عدالت اجتماعی و ارزشها از خاک ذهن بشر بکنیم . چون مشکل بشر سنتی در ابهام زبان و انحراف زبان است . مشکل اصلی در ماهیت واژه ها است . واژه های قدیمی مثل عدالت . و باید این واژه های قدیمی مثل عدالت را بازنشست کرد و ارده خارج کرد و به جایش واژه های نویی بسازیم که همه این مفاهیم را مقید و محدود کند . یعنی مفاهیمی مثل عدالت یا ارزشهای اجتماعی که معیار های فطری ما قبل دولتی اند برای دولتها و حاکمیت ها مزاحمند .
اینها که اشاره می کنم یک مقدار زیادش را شما در نظریات فیلسوفان تحلیلی و گرایشات پوزیتیویستی در باب حقوق بشر می توانید تعقیب کنید .ببینید که چطور اینها همه مسئله عدالت و ارزشها را صرفا به منازعات لفظی تبدیل کردند و گفتند تمام صحبتها یی که از عدالت اقتادی و ارزشها ی اجتماعی و حکومتی می شود که حکومت ها باید ارزشی باشند و دولتها باید ارزشی عمل کنند ، اینها همه نقض علم اقتصاد و نقض علم سیاست است .
این اقتصاد کلاسیک و سیاست کلاسیک که در دانشگاه ها به شما تدریس می کنند ، مضمونش همین هاست و شما جرات درک ریشه ای آنها و جرات قد آنها را به این زودی ها نخواهید داشت . چون نظام آموزشی ما ، نظام آموزشی مبتنی بر ترجمه و تقلید است . نه مبتنی بر اجتهاد و ابتکار و خلاقیت . اینها صریحا می گویند که نباید با اعلامیه نویسی یک حقوق زایدی را برای فقرا و طبقات پایین در جامعه ایجاد کرد  . اینها موی دماغ می شوند ،پررو می شوند و این شعار ها و تعابیر ، این اصطلاحات ، ما بعد الطبیعه است و اصطلاحات و تعابیر ایدئولوژیک است و اینها نباید وارد عرصه سیاست و مدیریت و اقتصاد بشود و این تعابیر ما بعد الطبیعی را ضعفا و فقرا با همدستی یک مشت مذهبی امل شاعر پیشه ابداع کرده اند برای اینکه جلو توسعه را بگیند . منتهی خوشبختانه حق و حقوق با اعلامیه ویسی گرسنه ها و مدافعان گرسنگان ایجاد نمی شود و این حقوق الهی مردم و این حرفها یک مشت ترکیبات کاذب است و حقوق در منطق ما قرار داد محض است . ززبان عدالت خواهان و زبان بنیاد گراهای دینی اصلا مشکل ذاتی دارد و این شعار ها یک مقدار اصوات بی معنی است . اینها صرف الاسم است .
شما بحث هایی که پوزیتیسها کرده اند نگاه کنید . تمام اینها را می گویند . می گویند تمام ارزشها ی اخلاقی و تمام گذاره های ما بعد الطبیعی همه بی معنای واقعی نامها کجاست ؟ آنجایی که سود مادی همه مبانی حقوقی ، اخلاقی و عدالتخواهی را بی معنی می کند و زیر سوال می برد . این یک جریان و یک خطر بلفعل برای انقلاب است و در واقع آخرین پیامهایی است که نسل قبل از شما دارد به شما ها منتقل می کند . ذهن هایی که اینها را ترویج می کنند و ترجمه می کنند ، ذهن های به شدت قشری و خشکیده هستند و تا حالا کار زیادی دست بشر داده اند . ذهن هایی که اصلا روی ملاج اینها و روی خلاقیت این ها باران نباریده و با این مفاهیم ارزشی حتی یک  برا هم آشنا نشده اند . .الا کیست که نداندتمرکز بی قید و ششرط س ر مایه های انبوه برای مصارف شخصی و به نفع یک اقلیت فاسد مبتنی بر غصب و اسراف و تبذیر و ربا ، این ها با ایدئولوژی ماتریالیسم در غرب ودر جهان تئوریزه شد و ناخدایان سرمایه داری لیبرال صریحا گفته اند که به تقدم ماده معتقدند و این ماتریالیسم اگر روزگاری معنا داشت ، دیگر امروز خیلی ابلهانه و ارتجاعی است . امروز هر کسی در سطح مفاهیم سیاسی بزرگ مثل دولت و فلسفه قدرت ،از عدل و ارزشها حرف بزند ، او را فناتیک . ضئد استاندارد لقب می دهند و ضد استاندارد خونشش در همه جای دنیا مباح است . احزاب نامرئی که بلدند چطور حکومتهای انقلابی را بدون بر اندازی باز سازی کنند و پوستش را حفظ بکنند و محتویاتش را تغییر بدهند و پشت همین استاندارد های جهانی قایم بشوند .
صریحا می گویند که موضوع سیاست قدرت است نه حقیقت ، نه فضیلت و نه عدالت . این ها دینی ترینو زنده ترین انقلابها را می توانند به روش تاکسی درمی تزیین کنند و خشکش کنند و به تماشا بگذارند . بطوری که آن جنبش بزرگ با آن مفاهیم عالی هم باشد و هم نباشد . به قول سلمان فارسی وقتی که دید بعد از فوت پیامبر ریختند به خانه علی و علی را به زور کشیدند به سمت مسجد برای بیعت . آنجا دارد که بعضی از اصحاب خاص حضرت امیر دست به شمشیر به چشم علی نگاه می کردندکه ایشان فرمان درگیری بدهند و حضرت امیر با چشمش اشاره کرد که کاری نکنید . آنجا دارد که سلمان فارسی کنار کوچه ایستاده بود و دید که دارند با علی چه می کنند . وقتی که حضرت امیر علامت دادکه کاری نکنید . این دورانی است که باید تحمل کرد . د.را سک.ت برای وحدت .. و دوران قیام برای عدالت بعدا خواهد رسید . آنجا دارد که سلمان فارسی وقتی دید عمامه علی را به گردنش انداخته اند و دارند او را می برند ، به دیوار تکیه کرده بود و رو کرد به مردم و با لهجه فارسی گفت : کردید و نکردید . حفظ ظواهر کردید اما باطنش را به باد دادید . مغز انقلاب را فدای قشرش کردید و مضمون انقلاب را فدای فرمش کردید.

در پناه حق باشید


85/1/28
8:32 صبح

انقلاب و خطر فقر نرم افزاری2

بدست شروق (z_m) در دسته

بسم الله الحق

. دو چیز را خداوند در این‌ جهان‌ کیفر مى‌دهد : تعدى‌ ، و ناسپاسى‌ پدر و مادر .

پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله

با سلام

اول از همه میلاد سعید و مبارک پیامبر عظیم الشانمون رو به همه شما تبریک میگم فرقی نمی کنه مسلمون باشی یا مسیحی یا به هر دین دیگه ای

چون حضرت محمد رحمه للعالمین بود و دریای کراماتش اونقدر بزرگ هست که همه رو حتی به قدر جرعه ای سیراب کنه .

بیشتر از این وقتتون رو نمی گیرم ادامه سخنرانی رو مطالعه کنید :

..............................................................................................................

قسمت دوم
این تعریفی که از جامعه دینی عرض کردم ، پیامبر در باره اش فرمود : هیچ کس به اندازه علی قدرت ایجاد چنین سیستمی و ساختن چنین جامعه ای را ندارد و بنا بر این خداوند او را بعنوان وصی و خلیفه ی بعد از من نصب کرد و پیامبر در روز غدیر خم ، این را به مردم ابلاغ کرد که مردم « علی اقواکم علی هذا الامر » یعنی هیچ کس به اندازه علی نخواهد توانس چنین جامعه ای را بسازد و لذا او حق خلافت دارد . لذا او از طرف خداوند به حاکمیت منصوب شده . این انتصاب ملاکش چیست ؟ این است که او بیشتر از همه به حقوق مردم وفا می کند و بیشتر از همه به مردم برای رسیدن به کمالات دنیوی و اخرویشان کمک می کند .
همین منطق است که ایشان در خطبه 132 نهج البلاغه در مانیفیست حکومتی شان می فرمایند : در حکومت اسلامی کسی که بخیل است و حرص می ورزد و چشم کج در مال مردم و نگاه تحقیر آمیز به حقوق مردم دارد ، نباید مسئول باشد . افراد جاهل و قشری و عوام حق ندارند وارد حکومت دینی شوند .« ولا الحافی و لا الحسائف و لا المرتشی » . رشوه خواران « ولا المعطل للسنه » . آنهایی که سنت خدا و پیامبر را تعطیل کنند ؛ یعنی در حکومت با قانون بازی می کنند و هر جا و هر وق دلشان بخواهد قانون الهی را اجرا می کنند و هر جا دلشان می خواهد اجرا نمی کنند . فرمود من به اینها اجازه نمی دهم در حکوم دینی وارد بشوند. من نمی گذارم فاسد ها و باند ها ی بی قوا بر جان و مال و حقوق مردم مسلط بشوند . تا زنده ام نمی گذارم افراد بخیل و حریص به مال مردم ، آدمهای دنیا طلب و عیاش و پر خور بر مردم حکومت کنند و وارد دولت بشوند . نمی گذارم افراد نادان و قشری و جاهل بر سر کار بیایند تا جامعه را منحرف کنند « الجاهل یضلهم بجهله » اگر جاهلان و سفها ، افراد سخیف و نادان بر سر کار بیایند ، جامعه را منحرف می کنند و نمی گذارم افراد زور گو و مستبد بر مردم مسلط شوند تا با بی عدالتی حم برانند و اموال کردم فقرا را بالا بکشند و همه چیز را توجیه کنند و افراد بی زبان و نجیب را در جامعه محروم کنند « یقطعهم بجفائه » نمی گذارم رشوه خواران در مدیریت حکومت نفوذ کند تا حقوق مظلومین فراموش شود . « المرتشی فی الحکم » . نمی گذارم قاضی های رشوه خوار بر گردن مردم سوار شوند تا مردم را نابود و سنت پیامبر را تحقیر کنند . فرمود : منطق من در حکومت این است و هر کس با من است بسم ا.... هر کس بر من است باز هم بسم ا...
در روایت دیگری فرمود: بدترین حاکمان و دولتمردان آنها هستند که حب الفخر دارند . حب الفخر یعنی همین جاه طلبی ، شهرت طلبی ، شهرت پرستی و خو د را از مردم بالا تر دیدن . فرمود در حکومت اسلامی حاکمان حق ندارند از بالا به مردم نگاه کنند و مردم را پایینتر از خودشان بدانند و ببینند . فرمود : م با حاکمان متکبر نمی توانم کنا ربیایم و همه آنها را یا اصلاح و یا حذفشان می کنم .
بعد رو کرد به مردم : اما شما مردم ! من خدا را اطاعت می کنم ولی شما من را اطاعت نمی کنی . در حالی که معاویه خدا را اطاعت نمی کند اما مردمش او را اطاعت می کنند . هر چه به شما دستور می دهم همین طور در هوا یخ می زند و به مقصد نمی رسد . بعد فرمود که : پس اصلا معلوم هست که شما ها با چه نیتی با من بیعت کردید ؟
دولت ارزش ها و عدالت ، مشروعیتش گره خورده است به اینکه مسئولینش دنبال عدالت اجتماعی و پاسدار ارزشها ی انقلابی و دینی و انسانی هستند یا نیستد . بنا بر این شما باید مراقب آن ایده ای باشید که به صراحت یا کنایه می گویند یا می نویسند که حاکمیت اصلا نباید و نمی تواند ارزشهای فردی واجتماعی اسلام را در سطح امور عمومی و اجتماعی پاسداری کند . دولت پاسبا نیکی ها نیست اصلا نباید کشیکارزشها و عدالت را بکشد . فقط دولت ژاندارم امنیت است . دولت فقط باید آزادی رقابت در عرصه اقتصاد و در عرصه سیاست و عرصه فرهنگ ایجاد بکند .امنیت برای رقابت آزاد بدون هیچ شرط و حدود اخلاقی و فکری ایجاد کند نه در عرصه فرهنگ مسئول دفاع از حقیقت است و نه در عرصه اخلاقیات اجتماعی مسئول دفاع از ارزشهاست و در عرصه اقتصاد ، سیاست و حقوق اجتماعی مسئول اجرای عدالت است .این منطق می گوید : چه بسا لازم است که دولتها برای حفظ قدرت و امنیت صاحبان ثروت بر خلاف ایمان ،بر خلاف انسانیت و مذهب عمل بکنند . و آدم عاقل و انسان خردمند نباید دولت مردمی را به این دلیل سرزنش کند که چرا به منظور حفظ حکومت و قدرت از ههای غلظ و عجیب و غریب استفاده کردی . برای اینکه در این منطق اگر رجل سیاسی امروز به خاطر بی تقوایی متهم بشود ، فردا به خاطر نتیجه اش _ یعنی کسب قدرت _ در افکار عمومی تبرئه می شود . یعنی می گویند افکار عمومی عمل بد را به نتایجش می بخشند . تو هر کاری می خواهی بکن و به هر ترتیبی می خواهی به قدرت برسی ، برس . مسئله ای نیست افکار عمومی فراموش می شود !
 شبیه این تعابیر را از نطریه پردازان سیاسی غرب و پدران سکولاریسم از آقای ماکیاولی تا دیگران تا همین امروز شما ها زیاد می بینید . اینها اساسی را گذاشتند که طبق ملاحضات ارزشی نباید در تصمیم گیری دولت مردان دخالت کند چون معتقدند که با شخصیت اخلاقی نمی شود دولت تشکیل داد و به خصوص نمی شود آنها را حفظ کرد و بنا بر این اخلاق از سیاست و دیانت از حکومت جاست و حتما احتیاج است به یک مقداری حقه بازی و تظاهر و عوامفریبی ، بخصوص در سیستم جمهوری که باید آرا را به هر شکلی جمع کرد و مساله اصلی در آرا ، مسا له کمیت است نه کیفیت و بنا بر این دروغهای زیبای شهریار و حاکم و دولتمرد برای حفظ شهروندان در اطراف او لازم است و فرزانه کسی است که ماهرانه دروغ بگوید . مهم این نیست که تو راست می گویی یا دروغ . مهم این است که قدرت بدست بیاید و قدرت را نباید با معیار های دینی و ارزشی ارزیابی کرد . چون ارزشها متعلق به حوزه خصوصی آدمها هستند . نمی تانند ملاک داوری در مورد اقدامات عمومی باشند . که اینها همه مبنای تفکر سکولار و درست در مقابل تفکر علی بن ابی طالب (علیه السلام ) است . 

در پناه حق باشید


   1   2      >