سفارش تبلیغ
صبا ویژن

85/2/12
8:47 صبح

انقلاب و خطر فقر نرم افزار (قسمت آخر )

بدست شروق (z_m) در دسته جنبش نرم افزاری

بسم الله الحق

ان احب عباد الله الی الله أنصحهم لعباده.
محبوبترین بندگان خدا بنزد وی کسی است که با بندگان او دلسوزتر و مهربانتر باشد.

پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله

..::قسمت آخر ::..

یعنی جنگ رو در رو با کفار و مشرکین و اشراف قریش . علی ( علیه السلام ) که هیچ وقت از خطر نترسید . حضرت زهرا ( سلام الله علیه ) در خطبه ده روز بعد از رحلت پیامبر _اعظم _ در خطبه فدکیه در مسجد مدینه می گوید : «هر وقت که شما از درگیری میترسیدید، هم طرفدار ارزشها بودید و هم حاضر نبودید کشته بشوید . اینگونه طرفداری مجانی از عدالت ، طرفداری بی هزینه از عدالت ، هر جا خطری بود پدرم علی را می فرستاد به حلقوم جنگ و خطر علی آدم خط شکن بود . خودش در نهج البلاغه می گوید : من از 16 سالگی در خط مقدم می جنگم تا حالابیش از 60 سال از عمرم گذشته آنقدر تیر و ترکش خورده ام که قیافه ام عوض شده ، که چهره ام برگشته و آثار جراحت روی صورتم است . در جایی می گوید : « والله ، اگر همه عرب یک طرف بایستد ند و من هم یک طرف ؛ به خدا سوگند من نمی ترسم . برای اینکه اصلا برای من کمیت مهم نیست» همین علی در دوران حکومتش آنقدر تنها می شود و آنقدر تنها می گذارندش که نیمه شب ، تنها باید برود توی نخلستان های کوفه گریه کند و یا سرش را توی چاه بکند و با چاه شروع به ناله کند . خدا یا تو خطر دوستانم را یک جور دفع بکن ، دشمنانم با من ! علی علیه السلام بعد از آنکه حکومت را گرفت ، انقلابی تر از گذشته شد . محکم تر از حکومت ، شعار عدالت داد . حضرت علی در عزل و نصب هایشان به شدت جوانگرا بودند . جوانانی که کمتر اهل معامله اند ، اینها وقتی به یکارزش ایمان آورند ،صادقانه تر پایش می ایستند . جوانها ی گمنامی را پیدا می کرد ، به حکومت ایران ،یمن ، مصر و این طرف و آن طرف می فرستاد ؛ بعد به طلحه و زبیر و بزرگترین سابقه داران و هم رزمهای خودش ، کسانیکه  در حد خودش برایی رهبری و خلاقیت مطرح بودند ، حتی استانداری و شهرداری بصره و کوفه را به اینها نداد که بعد رفتند و جنگ جمل به راه انداختند . این کارهای علی بن ابیطالب درست بر خلاف سیر همه دیپلمات های سیاسی و رجال قدیم و جدید شرق و غرب دنیاست ، برای اینکه رجال سیاسی سخنرانی هایشان با هم فرق می کند ، ولی نحوه حکومتشان مثل هم است . یک جور حرف می زننند ، جور دیگری حکومت می کنند . امام هم جور دیگری حرف زد و هم جور دیگری حکومت کرد ، که با او در افتادند .
علی بن ابیطالب علیه السلام است که که وقتی مالک را به مصر ،، شمال آفریقا می فرستد ، به او می گوید که با مردم حرف بزن ، در میان مردم باش ، فاصله ات را از مردم زیاد نکن .
اگر مردم به تو شک کردند و پشت سرت پچ پچ می کنند ، سکوت نکن و برو و برای مردم توضیح بده مثل کف دست . توی روایت حضرت علی علیه السلام است که مثل کف دست با مردم صاف باش ، عذرت را به مردم بگو و اگر مشکلی داشتی از مردم عذر خواهی کن ! علی به مردم گفت :« من به شما خدمت می کنم ، اما بنده شما نیستم ، شما هم بنده من نیستید ؛ همه جای دنیا می گویند که مردم بنده و نوکر حکومتند
ریاکاراند که می خواهند به طرز پیچیده سوار گردن مردم شوند . می گویند مردم ما بنده شماییم و بعد کار خودشان را می کنند . امام علی علیه السلام گفت : نه شما بنده منید و نه من بنده شما . « انا و انتم عبید مملوکون لرب العالمین »  فقط خدا مالک ماست . البته من  در برابر شما مسئولیتهایی دارم ،به این دلیل که خدا از من خواسته .ومن به این مسئولیتهایم عمل می کنم ،حتی اگر به من پشت کنید من به تکلیفی که در برابر شما دارم ،یعنی خدمت به شما ، عمل می کنم . اگر شما با من قهر بکنید ، من با شما قهر نمی کنم . من به تکلیفم عمل می کنم